آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 


باید
آغاز شوی
با بوسه ای
و بر اتفاق
عبور کنی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:سایه,کتاب,شاعر,شعر,, :: 10:15 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:شاملو, احمد,شاعر,سپید,شعر, :: 12:52 :: توسط : آوا رضایی

مرا به شگفتی وا می‌داری...
--------------
مرا به شگفتی وا می‌داری وقتی می‌گویی فراموش‌ات می‌کنند!
مرا صدها بار فراموشم کرده‌اند.
صدها بار در گور آرام گرفته‌ام،
گوری که شاید اکنون در آنم.
الهه شعر کور شد و گنگ،
و چون دانه‌ای در زمین گندید
تا کی بار دیگر چون ققنوس
از میان خاکسترِ خود پر بگیرد
به سوی آبی اثیری

لنینگراد، 21 فوریه 1957
----------------
ترجمه : احمد پوری
با نام اصلی آنّا آندرییوا گارینکو (۱۸۸۹-۱۹۶۶) شاعر و نویسنده اهل روسیه بود. او یکی از بنیان‌گذاران مکتب شعری آکمه‌ئیسم (اوج‌گرایی) است.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:آندرییواگارینکو,روسیه,شاعر,, :: 10:26 :: توسط : آوا رضایی


مصطفي در مجموعه‌ي اشعار خود جوهر لطافت انساني را وراي ساحت دين مي‌جويد و مي‌يابد. شعور شعري مصطفي پيوند دروني با معنويت را احيا مي‌كند؛ او ديني «عاري از آرايه و پيرايه» را با بينش‌هاي عرفاني فيلم‌هاي پازوليني، تاركوفسكي و برسون گره مي‌زند. همان‌طور كه برخي از شما شايد بدانيد، آنچه در هر هنري روح مرا به سوي خود مي‌كشاند به عمق رفتن است. چه آرامش خاطري مي‌يابم وقتي كه روح ايراني را از خلال تخيل زيباشناختي مي‌بينم و نه از رويه‌ي جاري اجراي احكام ديني. آنچه بيش از هر چيز ديگري در اشعار مصطفي و مكاتباتمان مرا غافلگير كرد نيز همين بود.

گستردگيِ ساحت در اين مجموعه‌ي مزامير اشعار ناب غنايي، تصورات قالبيِ جهان غرب درباره‌ي ايران را خنثي مي‌كند. مصطفي در يادداشت‌هايش خطاب به من آشكارا مي‌گويد كه دين را متن مي‌بيند و نه راه و رسم.

در جهان متن بينازباني، همچون مزامير، «سكوت كلام خداست».

در متن شعرها همدلي راهبانه‌ي شگرفي را مي‌يابيم كه در آن مي‌توان سر بر شانه‌هاي باران نهاد كه رنج و درد را نجوا مي‌كند. شعر بيش و كم زبان ملي ايرانيان است و شاعران همچو باران، همه‌جا نجواكنان از همدلي با آدميان سخن مي‌گويند.

مصطفي در كشوري «شور و زندگي» خود را برملا مي‌كند كه در آن شعر را به دليل افشاگري‌هاي هوشمندانه‌اش در كلام دوپهلو سركوب مي‌كنند.
شاعران محبوب من آن سرسپردگان لهستاني هستند كه در همبستگي با مردم در طي يكي از با شكوه‌ترين دوره‌هاي ادبي لهستان در زمان حاكميت كمونيست‌ها پس از جنگ دوم جهاني و جنبش همبستگي در تقابل با حاكميت شعر مي‌سرودند. همان‌گونه كه در تحليل اشعار شيمبورسكا در «خاستگاه‌هاي جغرافيايي يك روح پست مدرن » نوشته‌ام، هنر شاعري زماني به اوج خود مي‌رسد كه كاربرد مجاز به مسئله‌ي مرگ و زندگي تبديل شود. مردم وقتي شعر مي‌خوانند كه بر مبناي اميدي معقول مايه تسكينشان شود. مصطفي، برخلاف رندي هوشمندانه‌ي شاعران بزرگ لهستاني، پوشيده‌گويي‌هاي عرفاني كهن زبان و فرهنگ خود را به كار مي‌گيرد.

اين سخن بدين معنا نيست كه مصطفي انقلابي است و يا اشعارش آشكارا سياسي‌اند. آزادي با درك عميق و تأمل در متافيزيك رويدادها پديدار مي‌شود. نمي‌دانم نگاه او به خداوند و مضامين كتاب مقدس را جزم‌انديشان فرهنگي چگونه مي‌يابند. من در اين مجموعه‌ي اشعار الوهيتي اثرگذار مي‌بينم كه در لطيف‌ترين ساحت روح آدمي جلوه‌گر مي‌شود.

اين پاره‌ها كه از مزاميري چند برگزيده‌ام شاهدي است مدام بر اين مدعا:
من اما
با قلب كودكانه‌ام پابرجايم
چرا كسي نمي‌آيد
زمين را بيدار كند
بهار آمده است

در دنياي غرب، به ندرت مي‌توان شعر غنايي نابي را يافت كه با چنين ظرافتي، تمنيات متعالي‌تر ما را برانگيزد.

بيان غنايي در غرب در سال‌هاي اخير، از اشارات و دلالات متافيزيكي و عرفاني در جهان مادي هراس داشته است. در فرهنگ پرطمطراق غربي‌ ما، بي‌ترديد بسيارند كساني كه شعر مصطفي را معصومانه و ساده‌دلانه مي‌دانند. در مقابل، عواطف غنايي را در انواع شعري اسلم و رپ در نظر بگيريد: آن بمباران بيرحمانه‌ي كلام دشخوار خياباني را كه از رسانه‌هاي الكتريكي فرياد مي‌شود و در زرق و برق سرمايه‌داري و تنانگي گم مي‌شود. شعر اسلم غالباً شكوه‌اي مصور است كه در بيشتر موارد فاقد بينشي است كه قابليت جهاني شدن را داشته باشد. اين روزها اشعار خاموش بر صفحات چاپي احترام مرا سخت بر مي‌انگيزد: همچون بارش دانه‌هاي برف سخن مي‌گويند كه خشونت مناظر شهري يا چشم‌اندازهاي طبيعت هتك حرمت شده را زير بلورهاي ايهام پنهان مي‌كنند.

مريم ايستاده است
و مادر با دامني تمشك سويم مي‌آيد
از پي لبخندش زنجبيل است كه فرو مي‌ريزد
عطر خون از دامنش بر مي‌خيزد

بوضوح مي‌بينيم كه تصوير مريم و باكره‌اي كه خدا را مي‌زايد چگونه ذهن كودكي مصطفي را تسخير كرده و در ذهن عرفاني شاعر جوان به هيئت اين سطر باقي مانده است. در اينجا واقعيت مادي «خون» اشارتي است بر چرخه‌ي زايندگي و باروري يك زن و نيز نمادي است از ريخته شدن خون مسيح، اما در عين حال كنايه‌اي است از سرشت معجزه‌آساي درون تمامي زنان.

زنان اينجا آبستن نورند
و باكره‌ي دريا
خورشيد و خوشه مي‌زايد

تصوير خورشيدي كه زاييده مي‌شود و چنين بي‌تكلف با زايش انگورها پيوند مي‌خورد، در قطعه‌اي كه درباره‌ي زنان باردار است، از خيال‌پردازي‌هاي يك نوجوان يا اوهام يك جوان بسي فراتر مي‌رود. اشعار مصطفي ستايش تنهايي است در تاريكي، آنجا كه آواها هماره خاموش‌اند، بيشتر شبيه به نور. عرفان ناب به حقيقت آفرينش نزديك مي‌شود، به مفهوم انديشه/ نيت و نور به منزله‌ي دستان چپ و راست آفريننده، كه دست‌كم ابزارهايي مي‌شوند كه شاعران افزون بر واژه‌ها در اختيار دارند. تمنيات مصطفي، همچون رابيندرانات تاگور متافيزيكي‌اند.

اين شاعر عزير به ظرافت اشتياق يك ملت را براي صراحت در بيان عشق عقلاني بيان مي‌كند، تمنايي كه به نرمي در بيانش جلوه‌گر مي‌شود، و اين همان رويايي است كه من براي جهاني در سر مي‌پرورانم كه فاقد آن سكوت نابي است كه لازمه‌ي درون‌نگري و تأملات متافيزيكي است. جاه‌طلبي‌هاي جهاني و بومي ملت او، همچون جامعه‌ي خود ما در ايالات متحده، ممكن است اشعار عرفاني را كه حريم امن نور جهاني و جاودانه است، تحت‌الشعاع قرار دهد. وقتي شعر او چنين به لطافت به درون خواننده رسوخ مي‌كند اين گمان من درباره‌ي بخش اعظم شعر معاصر امريكا تأييد مي‌شود، اينكه از فرط بلندي صداي اشباع پست شده است.

زيبايي آثار عرفاني در اين است كه مرزهاي دين و سياست را از ميان بر مي‌دارد و آن جذبه‌ي باسمه‌اي و رخوت‌آور بي‌شمار لحظات «اشراق» سطحي را كه به قصد منافع اقتصادي تبليغ مي‌شود، زايل مي‌كند. ديدن مراحل آغازين رشد شاعري چون مصطفي به غايت جذاب است. زيرا تو گويي ظلمات موجود در فضاهاي معاصر، راهي به حريم خلسه‌ي اين عارف نوخاسته ندارد.

دکتر هدويگ گورسكي (Hedwig Gorski)

ترجمه‌ي: فرزانه طاهري

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:مصطفی مجیدی,کتاب ,شاعر,مزامیر فرشتگان,اطلاعات,روزنامه,, :: 10:23 :: توسط : آوا رضایی

من همچنان هذیان شبانی ام
من و تو مطرود قبیله ای به نام ایرانی ام
سیه فامی ملتی به نام سیاهی ام
هنوزم در غم ریسمانی به نام آزادی ام
تلخ در سرزمینی . غمین و ویرانی ام
قهر است قلم از تماشای نزولات آسمانی ات
خسته گشته خلق از صم کوبهای شریعت نهاییت
هنــــوزم میخواهی بیابیم ؟
هنــــوزم قلم بر سرم میشکانی ام؟
هنـــــوزم ای گرگ در حصر زبانی ام؟
بــــاورم کن دیو!! من هـــم چنا نی ام
درفش و یـــــــزدان پاک را نهانی ام
هنوزم مانده است از کوروش و نسل ایرانیم
درست است یک سر در آستسن دارم
یک نهان زخم و نان
هنوزم یادمان مردمان این آبادی ام
هنوزم مرد هست در خاک و همچنان تشنه آزادی ام
هنوزم در فهم قهرمانهای این آبادی ام
هنوزم آری در مسیر تاریخ قهرمانهای ایرانیم
کنون تو میخوانی ام
رفته است بر باد آزادی ام
شب گران بود و باز خواهند ستاد
گله را زین گرگ این همه ایرانیم

مــــــــازیار خسروی فروردین

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:مازیار حسروی,شعر,شاعر,, :: 10:21 :: توسط : آوا رضایی

تو نگاه میشوی
و من جرعه جرعه ترانه
و نتهایی میشوم که آسان از درگاه چشمانت
بر حیطه بی کسیهایم گسیل میشود
و تو نگاه میشوی
و
من ترانه های نا کوک
من ساز میشوم و تو در بهتان نفهمیدن خوشبخت
من رسما میبازم و تو برنده ای که رسما در خطایی خرسند
زمان باید بگذرد تا بدانی که مرد که بود....
مازیار خسروی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:مازیار حسروی,شعر,شاعر,, :: 9:43 :: توسط : آوا رضایی


ز من مپرس چرا دوستت دارم من
تو هم چون شعری
که هر چه دروغ می گویی، زیباتر می شوی.

از من مپرس از چه تو را می پرستم
بتی از سنگی
سرد چون بلور
بطالت روزی تابستانی بر دریا.

از من مپرس از تو چرا ناگزیرم
ای خون!
دقایق آخر!
مریم بی شوی!
عیسای نازاده صلیب شده را
در آغوشت بگیر

شمس لنگرودی
پنجاه و سه ترانه عاشقانه


www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:شمس لنگرودی,شعر ,شاعر,نو,سپید,غزل,شعر نو,پنجاه وسه ترانه عاشقانه,, :: 8:20 :: توسط : آوا رضایی

مزامير فرشتگان، به طوري كه از نامش معلوم است، سخنان آدميزاده نيست، موسيقي آسماني فرشتگان است در سكوت زيباي ماه و چشمه و كودك و پرنده و خلاصه اين آواز روح است.

من حق دارم به عنوان برادر بزرگ زيرديپلم، به مصطفي ملكيان، ببخشيد به مصطفي مجيدي عزيز، شاگرد فهيم دكتر نصر و دكتر ملكيان عرض نمايم كه كمي هم براي سي سالگي خود وقت بگذار و از زبان جوان انديشمند سي ساله امروزي كه مي‌خواهد شاعر بماند، شعر را در عرفان و فلسفه غرق نكن. عارف بـــاش و شاعرانه زندگي كن كه به قول سهراب: كار ما نيست شناسايي راز گل سرخ/ كار ما شايد اين باشد كه در افسون گل سرخ شناور بشويم

سه شنبه 3مرداد 1391 روزنامه اطلاعات

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:مصطفی مجیدی,کتاب ,شاعر,مزامیر فرشتگان,اطلاعات,روزنامه,, :: 8:17 :: توسط : آوا رضایی


نه سلامم نه علیکم
نه سپیدم نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته‌ام و بردۀ دینم
نه سرابم
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم
نه حقیرم
نه فرستادۀ پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم
چُنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...
گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویــم
تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را
آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانـی و عیانـی تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقیتو خود اسرار نهانی
تو خود باغ بهشتی
تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی
به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی
نه که جُزئی
نه که چون آب در اندام سَبوئی
تو خود اویی بخود آی
تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی و
بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـیو گلِ وصل بـچیـنی....

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:شعر,شاعر,, :: 10:2 :: توسط : آوا رضایی


يک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه ات آباد که اين ويرانه بوی گل گرفت
از پريشان گويی ام ديدی پريشان خاطرم
زلف خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت
پرتو رنگ رخت با آن گل افشانی که داشت
در زيارتگاه دل پروانه بوی گل گرفت
لعل گلرنگ تو را تا ساغر و مي بوسه زد
ساقی انديشه ام پيمانه بوی گل گرفت
عشق باريد و جنون گل کرد و افسون خيمه زد
تا به صحرای جنون افسانه بوی گل گرفت
از شميم شعر شورانگيز آتش، عاشقان
ساقی و ساغر، می و ميخانه بوی گل گرفت .........

(( زنده یاد علی آذر شاهی ))
 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:علی اذرشاهی,شاعر,ترانه,شعر,, :: 9:19 :: توسط : آوا رضایی


زندگــی يــعنی: يـك ســـار پريد. از چه دلـتنگ شــدی؟
دلخوشـی ها كم نيســت: مثلا اين خورشــيد ، كودك پـس فــردا ، كفتـر آن هفتــه
يك نفر ديشـب مرد
و هنوز ، نان گندم خوب است و هنوز ، آب می ريزد پايين ، اسب ها می نوشند
قطره ها در جريــان ، برف بر دوش ســكوت
و زمان روی سـتون فـقرات گــل ياس...

"ســهراب ســپهری"
 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:سهراب,سپهری,شاعر,, :: 11:8 :: توسط : آوا رضایی


خدا چيزي را بي سبب نساخت
و هيچ قلبي را بي هدف
گمان ما ناپخته است
و بنيادهاي فکر ما نارسا...


 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:امیلی دیکنسون,امریکایی,شاعر,شعر,, :: 11:1 :: توسط : آوا رضایی

بی آن که بوی تو را بشنوم
ریشه های سیاهم در تاریکی بیدار می شوند
فریاد می زنند: بهار، بهار-
شاخه های درختم من
به آمدنت معتادم.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:شمس لنگرودی,شعر ,شاعر,نو,سپید,غزل,, :: 16:0 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:فریدون مشیری,شعر,شاعر,, :: 18:21 :: توسط : آوا رضایی


دنیا شهری ست در همین نزدیکی
فاصله ی میان دو دست
و پلکهایی که به هم می رسند

دنیا اقتدار مردیست
که با یک چشم می نگرد
و خوابهایش را به زنی قرض می دهد
که ساده لوحانه قربانی می شود

و عشق کلاف دروغی ست
که تاب می خورد بر گردن زن
تا دنیا به اقتدار برسد .

مرا تنها با سه حرف بنویسید
سه نه
سه سال نه
سه به اندازه ی تمامی چشمهایی که می خواستم بیدار نگه دارم
اندازه ی تمامی حروفی که با عمرم قد کشیده اند
اندازه ی چهل و هشت حرف
چهل و هشت کلمه
چهل و هشت بار هجای دنیا
که در گیسوان زنی بر باد رفت
در یک شب آرام
شبی که در بستر من دندانه های خونین ش را فرو برده
و خون بر تمام ملحفه های سفید
گیسوانی که تنیده در چهل و هشت سال زنده ام مرده ام
و دنیا که با چهل و هشت حرف نوشته می شد
در گیسوان زنی در باد رفت

میترا سرانی اصل

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:میترا سرانی اصل,شعر,نو,شاعر,, :: 17:34 :: توسط : آوا رضایی


دلم برای تو لبریز از غزلخوانی ست
و واژه‌ها به لبم لحظه‌های عریانی ست

زمن مپرس چرا می‌شوم چنین بیتاب
بهانه‌های دل من برای تو آنی ست

چگونه جمع کنم روزهای گمشده‌ام
که در هوای تو هر لحظه‌ام پریشانی ست

مبین برابر زیبائی تو ام خاموش
نگاه کن به نگاهم که در غزلخوانی ست

نیاز نیست که امشب چراغ افروزم
زشعله‌های نگاهت شبم چراغانی ست

و پیچ وتاب تنت رقص روح در بدن است
نیاز و ناز نگاهت نماز عرفانی ست

به روی پرده تنیده ست ارغوان با سرو
فضای خلوت ما منظری گلستانی ست

من از نگاه به رویت نمی شوم سیراب
به جانم آتش شوقی که افتدودانی ست

مبین به دفتر شعرم که عاشقانه کم است
هوای میهنمان را ببین که توفانی ست:

هزار سرو و صنوبر به خاک افتادند
هزار نسترن و سرو باز زندانی ست

به میهنم نَوَزدَ تا نسیم آزادی،
زلب نجوشدم آن نغمه‌ها که دلخوانی ست!

شبانه سر زدنت بر لبم غزل رویاند
وگرنه بی تو شبم روز های بارانی ست

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:بهزاد منفرد,شعر,غزل,ترانه,شاعر, :: 16:17 :: توسط : آوا رضایی

از همان روزي كه دست حضرت قابيل
گشت آلوده به خون حضرت هابيل
از همان روزي كه فرزندان آدم
زهر تلخ دشمني در خون شان جوشيد
آدميت مُرد
گرچه آدم زنده بود
از همان روزي كه يوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزي كه با شلاق و خون ديوار چين را ساختند
آدميت مرده بود
بعد دنيا هي پر از آدم شد و اين اسباب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
اي دريغ
آدميت برنگشت
قرن ما
روزگار
مرگ انسانيت است
سينه دنيا ز خوبي ها تهي است
صحبت از آزادگي پاكي مروت ابلهي است
صحبت از موسي و عيسي و محمد نابجاست
قرن موسي چمبه هاست
روزگار مرگ انسانيت است
من كه از پژمردن يك شاخه گل
از نگاه ساكت يك كودك بيمار
از فغان يك قناري در قفس
از غم يك مرد در
زنجير حتي قاتلي بر دار
اشك در چشمان و بغضم در گلوست
وندرين ايام زخهرم در پياله زهر مارم در سبوست
مرگ او را از كجا باور كنم
صحبت از پژمردن يك برگ نيست
واي جنگل را بيابان ميكنند
دست خون آلود را در پيش چشم خلق پنهان ميكنند
هيچ حيواني به حيواني نمي دارد روا
آنچه اين نامردان با جان انسان ميكنند
صحبت از پژمردن يك برگ نيست
فرض كن مرگ قناري در قفس هم مرگ نيسم
فرض كن يك شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض كن جنگل بيابان بود از روز نخست
در كويري سوت و كور
در ميان مردمي با اين مصيبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانيت است

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:فریدون مشیری,شعر,شاعر,, :: 8:19 :: توسط : آوا رضایی


به تو فکر میکنم
مثل دردی در گلو
که به کلام نمی آید!
(ران لوئه وینسون – شاعر معاصر آمریکا

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:وینسون,آمریکا,شاعر, :: 10:58 :: توسط : آوا رضایی


زیبا ترین حرف ات را بگو
شکنجه پنهان سکوت ات را آشکار کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانه‌یی بیهوده می‌خوانید. ــ
چرا که ترانه‌ی ما
ترانه‌ی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست

حتا بگذارآفتاب نیز برنیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی است؛
چرا که عشق،
خود فرداست
خود همیشه است
بیشترین عشق جهان را به سوی تو می آورم
از معبر فریادها و حماسه ها
چراکه هیچ چیز در کنار من
از تو عظیم تر نبوده است
که قلب ات
چون پروانه یی
ظریف و کوچک و عاشق است

ای معشوقی که سرشار از زنانه گی هستی
و به جنسیت خود غره ای
به خاطر عشق ات!-
ای صبور! ای پرستار!
ای مومن!
پیروزی تو میوه حقیقت توست

رگبارها و برف ها را
توفان و آفتاب آتش بیز را
به تحمل صبر
شکستی
باش تا میوه غرور ات برسد
ای زنی که صبحانه خورشید در پیراهن تست،
پیروزی عشق نصیب تو باد!

چنین‌ام من
ــ زندانیِ دیوارهای خوش‌آهنگِ الفاظِ بی‌زبان ــ.

چنین‌ام من!
تصویرم را در قابش محبوس کرده‌ام
و نامم را در شعرم
و پایم را در زنجیرِ زنم
و فردایم را در خویشتنِ فرزندم
و دلم را در چنگِ شما...

در چنگِ هم‌تلاشیِ با شما
که خونِ گرمِتان را
به سربازانِ جوخه‌ی اعدام
می‌نوشانید
که از سرما می‌لرزند
و نگاهِشان
انجمادِ یک حماقت است.


خسته، خسته، از راه‌کوره‌های تردید می‌آیم.
چون آینه‌یی از تو لبریزم.
هیچ چیز مرا تسکین نمی‌دهد
نه ساقه‌ی بازوهایت نه چشمه‌های تنت.

بی‌تو خاموشم، شهری در شبم.
تو طلوع می‌کنی
من گرمایت را از دور می‌چشم و شهرِ من بیدار می‌شود.
با غلغله‌ها، تردیدها، تلاش‌ها، و غلغله‌ی مرددِ تلاش‌هایش.

دیگر هیچ چیز نمی‌خواهد مرا تسکین دهد.
دور از تو من شهری در شبم ای آفتاب
و غروبت مرا می‌سوزاند.

من به دنبالِ سحری سرگردان می‌گردم.


لبان ات
به ظرافتِ شعر
شهوانی ترینِ بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند
که جاندارِ غارنشین از آن سود می جوید
تا به صورتِ انسان در آید.

و گونه های ات
با دو شیارِ مورب،
که غرورِ تو را هدایت می کنند و
سرنوشتِ مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن که به انتظارِ صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سربلند را
از روسبی خانه های داد و ستد
سر به مُهر باز آورده ام.

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست که من به زنده گی نشستم!

و چشمان ات رازِ آتش است.

و عشق ات پیروزیِ آدمی ست
هنگامی که به جنگِ تقدیر می شتابد.

و آغوش ات
اندک جایی برای زستن
اندک جایی برای مردن
و گریزِ از شهر
که با هزار انگشت
به وقاحت
پاکیِ آسمان را متهم می کند.

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد.

در من زندانیِ ستم گری بود
که به آوازِ زنجیرش خو نمی کرد -
من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم.

توفان ها
در رقصِ عظیمِ تو
به شکوه مندی
نی لبکی می نوازند،
و ترانه ی رگ های ات
آفتاب همیشه را طالع می کند.

بگذار چنان از خواب برآیم
که کوچه های شهر
حضورِ مرا دریابند.

دستان ات آشتی است
و دوستانی که یاری می دهند
تا دشمنی
از یاد
برده شود.

پیشانی ات آینه یی بلند است
تابناک و بلند،
که خواهرانِ هفت گانه در آن می نگرند
تا به زیباییِ خویش دست یابند.

دو پرنده ی بی طاقت در سینه ات آواز می خوانند.
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب ها را گواراتر کند؟

تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکه ها و دریاها را گریستم
ای پری وار در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلواره ی ناراستی نمی سوزد! -
حضورت بهشتی ست
که گریزِ از جهنم را توجیه می کند،
دریایی که مرا در خود غرق می کند
تا از همه گناهان و دروغ
شسته شوم.

و سپیده دم با دست های ات بیدار می شود.

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:فریدون مشیری,شعر,شاعر,, :: 10:19 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:شعر,شاعر,سپید,کلاسیک,شیرین,فرهاد,کوه,دریا,, :: 13:46 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:خائفی,شاعر,محقق,, :: 22:27 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:شعر,شاعر,آوا,سایه ها,تاریخ,, :: 23:22 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:دکتر,ایرج صف شکن,شاعر, :: 23:18 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:استاد,خائفی,کتاب,شعر,شاعر, :: 22:59 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:نفد,کتاب,روزنامه,طلوع,خبر,شعر,شاعر, :: 18:54 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:اولاد,شعر,شاعر,, :: 18:28 :: توسط : آوا رضایی


صدايِ گره خورده ات
به گذشته ام كشاند.
ميخواستم رها شوم
                    اما
گِره ها گِردِ من تحريرِ ديواري شدند
و صدايم را نشنيد
                          هيچكس.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:رذپا,معکوس,شعر,شاعر,کتاب, :: 18:49 :: توسط : آوا رضایی


چگونه شعر بسرايیم...؟


نويسنده: آوا رضايي (فتوحي)

شاعر شعر مي سرايد حالاچه غزل چه قصيده چه مثنوي و چه دوبيتي چه شعر آزاد و سپيد و غيره در هر قالبي كه باشد شعر مي گويد. يا ممكن است كه داستاني را به صورت شعر و يا نيمي شعر و نيمي نثر و يا به صورت آزاد ارائه دهد. به هر حال امروزه ديگر كمتر كسي پيدا مي شود كه مثنوي بگويد ولي همچنان شعرهاي سعدي، حافظ، خيام، فردوسي و... براي مخاطبان و جامعه جذابيت دارد، ضمن اينكه غزل سرايان بزرگي چون سعدي، حافظ، مولانا و... در باب هاي مختلف همه حرفها را زدند و تمام اما هنوز كساني هستند كه غزل هاي خوبي از خودشان به يادگار گذاشته اند. شعر بايد حس خوابيده خواننده و مخاطب را بيدار كند. شعر وقتي در ذهن شاعر است تصوير خود آگاهي شاعر است ولي وقتي روي كاغذ مي آيد ديگر به خوانندگان مربوط مي شود. گاهي شعر رقابت و نوعي گلاويزي ايجاد مي كند. گاهي شاعران درد زيستن را، دلبستگي هاي شان را، اضطرابهاي شان را در حجم و رقص كلمات و شبيه ها و تصاوير ذهني شان (Abstraction) شكل داده و درهم مي آميزند. گروهي از جوانان به شعر خيلي علاقه دارند و حتي اعتقاد دارند كه شعر هم بايد پس از شاعراني چون اخوان، سهراب، سلمان و... سبكي جديدتر داشته باشد به همين دليل ساختارشكني كرده اند و كلمات و حروف و حتي تكرار حروف را به صورت پلكاني و با مضموني جديدتر ارائه مي دهند. نمي شود پيش گويي كرد. قوه تخيل در شعر بسيار مهم است. عنصر حس آميزي، چشم خردبين شاعر، زندگي درويشي او و ديد عرفاني اش، انزواهايش، صلح و سازش او با هستي و گاهي عدم آشتي او با زندگي شاعران را طوري وسوسه مي كند كه در شعر پست مدرن خواننده را بين زمين و آسمان معلق مي كند. شايد شعر براي گروهي ملعبه اي باشد كه چه به صورت داستان چه طنز و شوخي و يا چه شعرهايي با وزن و بي وزن، اما مهم است كه شاعران و نويسندگان با محيط جديد آشنا شوند و ياد بگيرند و يا از طريق تجربيات ديگران كه اين مسير را طي كرده اند بياموزند و زياد مطالعه كنند و نكته مهم اين است كه شعر بايد اينجايي باشد طوري كه خواننده حس كند كه شعر مربوط به همين جاست.

روزنامه كيهان، شماره 19892 به تاريخ 15/1/90، صفحه 10 (ادب و هنر)

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:مقاله,شاعر,شعر,روزنامه,گیهان,روزنامه کیهان, :: 16:36 :: توسط : آوا رضایی


«وقتی باران خیس ات نکند

و رودخانه نتواند آبی به سر و صورتت بزند

....چه داری بگوئی؟»
( از شعر در حال قدم زدن، تازه ترین مجموعه شعر علی باباچاهی )

مجموعه‌ شعر گل باران هزار روزه، که در روزهای اخیر منتشر شد، تازه ترین شعرهای علی باباچاهی را در بر دارد و به گفته شاعر "پس از چهار ماه انتظار، با اعمال اصلاحاتی" منتشر شده است.

شعرهای مجموعه گل باران هزار روزه از منظر ساخت، فرم درونی و بیرونی، زبان، مضامین، محتوای شعری شده، نگاه و دیگر شگردها و تکنیک ها اجرا و مولفه های شعری، در ادامه همان مسیری است که علی باباچاهی از دهه هفتاد به بعد در بستر یا موج معروف به «شعر پسانیمائی» یا «شعر وضعیت دیگر» پیموده و کارنامه این دوره شاعری باباچاهی او را چون یکی از انگشت شمار شاعران موفق این موج یا بستر تثبیت کرده است.

علی باباجاهی در دهه های چهل و پنجاه با خلق شعر معروف "من از آبشخور غوکان بدآواز می آیم" و دیگر شعرهائی که در مجموعه شعر "در بی تکیه گاهی" منتشر شدند، به یکی از چهره های مطرح شعر آن دوره بدل شد.

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:بابا,باباچاهی,شاعر,گل,باران,, :: 22:15 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : شنبه 17 دی 1390برچسب:شاعر,روزنامه نیم نگاه, :: 17:32 :: توسط : آوا رضایی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 85 صفحه بعد

درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 137
بازدید ماه : 3893
بازدید کل : 186107
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 137
بازدید ماه : 3893
بازدید کل : 186107
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1