آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 


دستگاه همایون :

همایون یکى از بزرگ‌ترین دستگاه‌ها مى‌باشد که محبوبیت خاصى بین مردم ایران دارد. همایون آوازى است باشکوه و مجلل، آرام و در عین حال بسیار زیبا و دلفریب.
برطبق قول " مرحوم روح‌الله خالقی " : همایون ناصحى است مشفق و مهربان که با کمال شرم و آزرم با مستمعین خود مکالمه و درد دل مى‌کند و با بیانى شیوا چنان نصیحت مى‌کند و پند مى‌دهد که هیچ سخنران را این مهارت و استادى نیست.

از گوشه های مهم دستگاه همایون می توان به :
درآمد ، موالیان ، شوشتری ، چكاوك ، بیداد ، بیداد كت ، نی داود ، طرز میگلی ، بختیاری ، نوروز صبا ، نفیر فرنگ ، آشور آوند ، دنا سری ، ابوالچپ ، راوندی ، راز و نیاز ... اشاره كرد.
* نام رنگ دستگاه همایون كه در ردیف موسیقی ایرانی موجود است فرح می باشد.

بیات اصفهان :
آواز اصفهان، یکی از آوازهای پنج‌گانهٔ موسیقی سنتی ایران است.از متعلقات همایون است.آواز اصفهان از آوازهاى قدیم ایرانى است. آوازى است جذاب و گیرا ؛ با ریتمى بین شادى و غم .

از گوشه های مهم مقام بیات اصفهان می توان به :
درآمد ، نغمه ، بیات شیراز ، خجسته ، بیات درویش حسن ، جامه دران ، بیات راجه ، عشاق ، سوز و گداز و ... اشاره كرد.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:موسیقی,سنتی,دستگاه ,همایون,آواز,ردیف,گوشه,, :: 9:13 :: توسط : آوا رضایی

 استاد مرتضی خان حنانه*......به جرات باید گفت که استاد حنانه اعتبار موسیقی ایران و جهان بودند.بزرگانی هم چون جناب استاد حنانه باعث افتخار فرهنگ و هنر ایران بوده اند،هستند و خواهند بود.استاد حنانه همیشه اعتقاد داشتند که با کار جدی می توان جای نبوغ را گرفت و واقعا هم اعتقاد درستی داشتند.جدا از ارادت خاصی که به شخص جناب استاد حنانه دارم.سر تعظیم به آستان این بزرگمرد فرود می آورم زیرا که، در اخلاق،هنر وانسانیت یکتا بودند.چیزی که در این روزگار اصلا شاهدش نیستیم و افسوس که جای بزرگانی چون استاد صبا،استاد حنانه،استاد حسین تهرانی،استاد حسین یاحقی و حضرت استاد پرویز یاحقی در موسیقی ایران بسیار خالیست.......بسیار خالیست!

*بیوگرافی استاد حنانه: (تولد ۱۱ اسفند ۱۳۰۱، تهران-فوت 24 مهر 1368 در تهران)، فرزند مهندس محمد حنانه، موسس دبیرستان ایرانشهر، پس از پایان دورهٔ ابتدایی دبستان در هنرستان موسیقی به تحصیل مشغول شد. در آن زمان، هنرستان موسیقی ده نفر از موسیقیدانان را از چکسلواکی برای آموزش به هنر آموزان هنرستان استخدام کرده بود که مرتضی حنانه آموختن هورن را زیر نظر رودولف اوربانتس آغاز نمود.وی بعدها به عنوان «هورنیست» اول ارکستر سمفونیک تهران شناخته شد.

با شروع جنگ جهانی دوم و کشیده شدن آتش آن به ایران، هنرستان موسیقی تعطیل گردید. اما حنانه با کمک علاقه مندان دیگر نظیر غلامحسین غریب و حسن شیروانی و فریدون فرزانه کنسرت هایی به طور آزاد در سالن‌های انجمن‌های فرهنگی و هنری برپا نمود و پس از چندی با پیوستن پرویز محمود به این جمع پایه ارکستر سمفونیک تهران گذاشته شد.

در سال ۱۳۳۲ که جشن هزاره بوعلی سینا برگزار گردید، حنانه توانست آثار خود را در حضور شرق شناسانی که برای شرکت در جشن دعوت شده بودند با هم‌سرایی و ارکستر سمفونیک اجرا نماید و این اجرا چنان مورد توجه حضار قرار گرفت که آقای چرولی سفیر وقت ایتالیا، بورس هنری آن کشور را در اختیار وی قرار داد و حنانه برای تکمیل تحصیلات و مطالعات خود در رشته‌های مختلف هنری، به خصوص موسیقی به آن کشور عزیمت نمود. مرتضی حنانه در مرکز عالی موسیقی واتیکان به تحصیل پرداخت و در خصوص موسیقی مذهبی مقدس ایتالیا تحقیق نمود.در همین زمان موسیقی متن فیلم عروس دجله ساخته نصرت الله محتشم را ساخت. در زمان تحصیل در رم به همراه حسین سرشار و پروین زرین پور به کار دوبله فیلم های ایتالیایی به زبان فارسی پرداخت.پس از بازگشت از ایتالیا در سال ۱۳۴۲، علاوه بر تدریس «ارکستراسیون» و اداره کلاس هورن در هنرستان عالی موسیقی، به عضویت شورای عالی موسیقی رادیو ایران در آمد و در همین زمان بود که ارکستر سمفونیک رادیو ایران را به نام ارکستر فارابی پایه گذاری کرد. این ارکستر توانست آثار آهنگسازان ایران را مانند خود مرتضی حنانه، صدیقه شهنیا، فریدون ناصری، فریدون فرزانه، مصطفی کسروی و سیروس شهردار را اجرا و ضبط نماید. در سال های 1348 و 1349 وی سرپرستی و اجرای سلسله برنامه های آموزشی تئوریک موسیقی ایرانی در تلویزیون را تحت عنوان" شناسایی موسیقی اصیل ایرانی" به همراه فرهنگ شریف، مرتضی نی داوود و حسین قوامی به عهده گرفت.

استاد حنانه در سال ۱۹۶۵ از طرف رادیوی ایران و بنا به دعوت یونسکو، به «تریبون انترناسیونال آهنگسازان رادیو و تلویزیون» اعزام شد و در آنجا قطعاتی از «اوراتوریو» اثر خود را اجرا کرد که از رادیوی ایرلند و سوییس پخش شد. پس از افتتاح تلویزیون ایران، حنانه در سمت مشاور سرپرستی اقدام به تاسیس کلاس‌هایی برای تعلیم فنی خوانندگان نمود و ارکستر سازهای ایرانی را تشکیل داد.

وی در جشنواره شیراز قطعه «کاکوتی» را با ارکستر مجلسی تلویزیون اجرا کرد که موفق به دریافت جایزهٔ «گراند مانسیون اسپسیال» گشت. در جشنواره دوم نیز، قطعه «کاپریس برای پیانو و ارکستر» او به رهبری فرهاد مشکوة اجرا شد و سال ۱۳۵۰ موفق به اخذ جایزه بهترین آهنگساز برای فیلم فرار از تله به کارگردانی جلال مقدم می‌گردد.

اثر «کاپریس برای پیانو و ارکستر» مهمترین اثر استاد مرتضی حنانه است که در طول سی سال و بر مبنای آخرین دست آوردهای ایشان روی پلی فونی موسیقی ایران نوشته شده است. این اثر با ارکستر سمفونیک تهران و رهبری فریدون ناصری در سال ۱۳۶۹ و ارکستر مجلسی تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۷، اجرا شد اما ضبط نگردید. در نهایت به دلیل اینکه اجراهای این اثر هیچ وقت مورد تایید ایشان قرار نگرفت ( به نقل از ایشان درد بزرگ تکنیک اجرایی مانع آن بود) آن را «کاپریس لعنتی» نام نهادند.

*فیلم‌شناسی* استاد حنانه ساخت موسیقی فیلم را از سال ۱۳۲۷ با فیلم «ایران سرزمین طلای سیاه» که محصول اداره کل هنرهای زیبای وزارت فرهنگ و هنر بود آغاز کرد (گفته می‌شود که وی نخستین کسی بوده که در ایران به ساخت موسیقی فیلم اقدام کرده است).

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:استاد مرتضی حنانه,موسیقی,رادیو,تلویزیون,آهنگساز,ارکستر,ملی,ایران,, :: 17:53 :: توسط : آوا رضایی

هفدهم اسفند ماه امسال بیستمین سالگرد استاد افسانه‌ای سه تار ایرانی استاد احمد عبادی است به همین مناسبت نماهنگی را که دو سال قبل تهیه کرده بودم دوباره تقدیم می‌کنیم.
استاد عبادی در سال ۱۲۸۳ در تهران، خیابان ایران (عین الدوله قدیم) در خانواده بزرگ هنر ایران، چشم به این جهان گشودند. ایشان دارای برادری به نام جواد و خواهرانی با نامهای مولود و ملوک بودند. چه نیکوتر از آنکه یاد آوری کنیم که پدر استاد عبادی ، میر زا عبدالله فراهانی و عموی ایشان میرزا حسینقلی بودند که همه ما با نام این بزرگان حافظ ردیف‌ موسیقی ایرانی آشنا هستیم. استاد عبادی خود فرموده اند که بخش اعظم آموزش سه تار ایشان نزد خواهرانشان (که معلمین استاد ابوالحسن خان صبا نیز بودند) انجام شد و تعداد مختصری مشق نیز در کنار استاد صبا از پدر (میرزا عبدالله) گرفتند. در سنّ ۱۷ سالگی به شغل دیوانی وارد شدند. تا اینکه در اوایل تأسیس رادیو ایران به این رسانه پیوستند و مدت ۳۵ سال به خدمت خالصانه به موسیقی‌ ایرانی در این نهاد پرداختند که ثمره آن آثاری است جاودانه.
ایشان سالها وقت خود را صرف بهبود صدای ساز سه تار نمودند و مبتکر سبکی نوین در نواختن سه تار بودند، که بر اساس اجرای آهسته و ظریف نت‌ها و استفاده کمتر از مضرابهای ریز استوار است
استاد روح الله خالقی در مورد ایشان گفته اند:" احمد عبادی نه تنها از لحاظ موسیقی‌ و ذوق و قریحه نوازندگی جانشین پدر است، بلکه از جهت حسن خلق و ادب و مهربانی نیز بهترین یادگار میرزا عبدالله است و خانه دل‌ یاران از مهر و محبت او آکنده است. هنگامی که انگشتانش روی پرده‌های سه تار به گردش در میاید و ناخن پر قوتش آهنگ ساز را به گوش می‌رساند، قلب آدمی‌ در سینه می تپد و نغمه‌های دلپذیرش هزاران خاطرات شیرین را از جلوی دیدگان شنونده میگذارند، آن چنان که هیچ هنری را این همه تاثیر شگفت انگیز نمی‌‌باشد."
اولین اثر ضبط شده استاد عبادی مربوط به سال ۱۳۱۰ و با آواز استاد رضا قلی‌ خان ظلی بود و پیش از آن نیز اجرای معروف ایشان به همراهی خانم ملوک ضرابی در سال ۱۳۰۳ در گراند هتل در تاریخ موسیقی‌ ایران ثبت گردیده است.
. استاد محمد رضا شجریان در مورد ایشان فرموده اند:" با استاد عبادی از اوایل ورود به رادیو در سال ۱۳۴۶ اشنا شدم، آقای میر نقیبی که مسئولیت گلها را داشت من را با ایشان اشنا کرد. آقای عبادی هم مرا پذیرفت و مثل فرزندش مرا نصیحت میکرد، ایشان برای من حکم پدر و دوست را داشت و خیلی‌ از نظر اخلاقی‌ در من تاثیر داشت "

استاد عبادی پس از عمری پر بار سر انجام در هفدهم اسفند ماه ۱۳۷۱ جان به جان آفرین تسلیم نمودند. این دوست کوچک در آن زمان در دانشگاه ملی‌ دانشجو بودم و هنوز با گذشت این سالیان غم عدم تجلیل از این استاد بزرگ در رسانه ضدّ فرهنگی‌ صدا و سیما از خاطرم نرفته است و همیشه آزارم میدهد.
امروز به یاد این استاد بزرگوار یکی‌ از چند برنامه رادیویی از ایشان را که در اختیار دارم، پیش کش شما عزیزان مینمایم.

به چه كار آيدت ز گل طبقي
از گلستان من ببر ورقی
گل همين پنج روز و شش باشد
وين گلستان هميشه خوش باشد

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:احمد,احمد عبادی,موسیقی,برنامه گلها,تار,تاریخ موسیقی,ایران,سه تار,, :: 9:37 :: توسط : آوا رضایی


استاد داریوش طلایی در ۲۶ بهمن ۱۳۳۱ در شهرستان دماوند در خانواده‌ای علاقمند به موسیقی متولد شد. او از یازده سالگی به هنرستان موسیقی رفت و با این که آشنایی و علاقهٔ خاصی با این ساز نداشت به آموختن تار پرداخت. در سال سوم هنرستان و تحت تأثیر علی‌اکبر شهنازی به تار علاقمند شد. پس از گرفتن دیپلم هنرستان هم‌زمان به تحصیل در رشتهٔ موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کار در مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی پرداخت. او در این دوران از خدمت استادانی چون علی اکبر شهنازی، سعید هرمزی، یوسف فروتن، نور علی برومند و عبدالله دوامی بهره مند شد. پس از اتمام تحصیلات از سال ۱۳۵۵ در دانشگاه تهران ردیف تدریس کرد. او در سال ۱۳۵۸ برای تحصیل در رشتهٔ موسیقی‌شناسی به دانشگاه پاریس در فرانسه رفت و دکترای خود را نیز از دانشگاه نانت فرانسه گرفت. او هم اکنون عضو هیات علمی و رئیس گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و همچنین عضو هیات علمی دانشکدهٔ موسیقی دانشگاه هنر است. آثار

ردیف میرزا عبدالله، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
تک‌نوازی سه‌تار، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
سایه روشن، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
چهارگاه، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
شب وصل، مؤسسه فرهنگی هنری دل آواز
دود عود
ساز و آواز
کنسرتی دیگر، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
Calligraphies Vocales همراه با علیرضا قربانی و جمشید شمیرانی (منتشر شده در خارج از ایران)
ردیف سازی و آوازی به همراه رضوی سروستانی
کتاب‌ها

نگرشی نو به تئوری موسیقی ایران، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
ردیف میرزا عبدالله، نت‌نویسی آموزشی و تحلیلی
۲۳ قطعه از پیش‌درآمدها و رنگ‌های علی اکبر شهنازی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:داریوش طلایی,موسیقی,تار,فرهنگ,هنر,ایران,کنسرت,, :: 10:54 :: توسط : آوا رضایی

ستاد حاتم عسگری فراهانی
--------------------------------
استاد حاتم عسگری فراهانی فرزند حسن متولد ۹ بهمن ۱۳۱۲ در سال ۱۳۱۹ به همراه خانواده اش به تهران آمد.
خود می گوید.......
زندگی پرماجرایی را که از این هنگام شروع کردم چنانچه بخواهم شرح دهم باید کتاب مبسوطی بنویسم . اما زندگی هنری ام مجملا" چنین است :

۱- مرحله تعلم و تحصیل موسیقی :

آشنایی من با موسیقی از زمان کودکی آغاز شد چون موسیقیدانان در خانه ما رفت و آمد داشتند و همین امر هم باعث شد که از کودکی علاقه بسیاربه موسیقی پیدا کنم به طوری که تمام وجودم تشنه ی موسیقی بود . برای برطرف کردن این عطش نخست دست به دامن پدر شدم زیرا ایشان در تعزیه خوانی تبحری خاص و با موسیقیدانان ـ همان طور که قبلا ذکر شد ـ حشر و نشر داشتند. لیکن مخالفت وی با وارد شدن من به جرگه ی موسیقی دانان مرا به سوی حسینعلی خان نکیسا ی تفرشی ـ یکی از استادان آواز ایران که به منزل ما رفت و آمد داشت ـ سوق داد . چند سالی تحت تعلیم ایشان قرار گرفتم تا اینکه به سفارش خود ایشان و با تلاش زیاد توانستم به محضر مرحوم ضیاءالذاکرین راه یابم.سه دوره متوالی تا پایان عمر آن استاد نزد ایشان به شاگردی پرداختم . ذر همان زمان مدتی را نزد کربلایی علی آقا فراهانی ضربی ها را آموختم . پس از درگذشت مرحوم آقاضیاء مجددا نزد حسینعلی خان نکیسا به تعلیمات خود ادامه دادم و تا پایان عمر از محضر شان کسب فیض نمودم. در خلال همان سالها به منزل یکی دیگر از استادان آواز زمان به نام سلیمان امیر قاسمی رفت و آمد پیدا کردم و مدت بیست سال هم از محضر ایشان بهره گرفتم.

۲- مرحله ی تدریس و اشتغال به کار موسیقی :

موسیقی را به عنوان حرفه از سال ۱۳۵۵ دنبال کردم : نخست وارد فرهنگ و هنر( سابق )شدم و مدت دو سال در قزوین به تعلیم آواز مشغول بودم و بعد به مجتمع دانشگاهی هنر منتقل شدم و از سال ۱۳۶۲ به خواهش چند تن از استادان موسیقی به جمع آوری ردیف های آوازی همت گماشتم که این کار همچنان ادامه دارد . مدت دو سال هم در تالار وحدت مسئول پژوهش موسیقی بودم و بعد به دانشگاه تهران انتقال یافتم.ضمنا در تالار وحدت به مدت یکسال ودر مرکز حفظ و اشاعه ی موسیقی به مدت دو سال تعلیم آواز دادم.همچنین مسئولیت امور پژوهشی موسیقی مذهبی ایران و عضو شورای ارزشیابی هنرمندان کشور را بر عهده اینجانب بوده است .

استاد عسگری فراهانی تا سال ۱۳۸۵ به سمت استادیار دانشگاه تهران در دانشکده ی هنرهای زیبا به تعلیم ردیف موسیقی ایران اشتغال داشته و در مرکز حفظ و اشاعه ی موسیقی ایرانی وابسته به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز تدریس آواز می نمودند.چند واحد درسی که استاد عسگری تدریس مینمودند عبارتند از شناخت موسیقی - تاریخ موسیقی - جواب آواز -ردیف موسیقی و مردان موسیقی.

استاد عسگری دارای نشان درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدرک دکتری از وزارت فرهنگ و علوم هستند.

در حال حاضر ردیف آوازی خود را تدریس و با برنامه رادیویی نیستان کاری از شبکه رادیویی فرهنگ همکاری دارند و تدریس آواز برای همه علاقمندان به هنر اصیل ایرانی (آواز) را انجام می دهند .

تالیفات :

استاد عسگری از ابتدای فعالیت هنری خویش به ضبط و تکثیر انواع گوشه ها و آوازهای قدیمی و تصانیف ناب ایرانی پرداختند که تمامی این آثار در آرشیو شخصی استاد موجود و محفوظ می باشد.

چند نمونه از آثار انشار یافته از ایشان :

۱- ردیف جامع آوازی (دستگاه نوا- شامل ۱۰۶ گوشه)همراه با سه تار دکتر داریوش صفوت-

انتشارات سروش

۲- ردیف جامع آوازی (دستگاه ماهور-شامل ۱۰۶ گوشه) همراه با سه تار دکتر داریوش صفوت-

انتشارات دانشگاه هنر

۳-ردیف آوازی دوره اول همراه با سه تار دکتر داریوش صفوت-

انتشارات دانشگاه هنر

۴- برنامه آموزشی ردیف آوازی رادیو فرهنگ (هر هفته -روزهای شنبه ۹ الی ۱۱ صبح)

۵- ضبط چندین مجلس تعزیه (سازمان میراث فرهنگی)

۶- فیلمها و نوارهای متعددی که در کنفرانسها و کنسرتهای پژوهشی مختلف با حضور استاد عسگری برگزار گردید .

۷- و بسیاری دیگر برنامه پژوهشی آموزشی که از حوصله این بحث خارج میباشد.

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:استاد حاتم فراهانی عسکری,موسیقی,سنتی, رادیو, تلویزیون,گلها,سبک,مکتب,, :: 10:24 :: توسط : آوا رضایی


اشرف السادات مرتضایی یا آنچنان که برای ایرانیان شناخته شده است مرضیه خواننده افسانه ای در سال1303 خورشیدی در تهران بدنیا آمد.پدرومادرش از یک خانواده هنردوست بودند و هنرمندانی از قبیل مجسمه ساز ، نقاش و مینیاتوریست و موسیقیدان در فامیلش زیاد بودند. اما مادرش بود که بطور خاص اورا تشویق به خواندن کرد و در همه دوران حیاتش ازاو پشتیبانی میکرد

''درزمانی که خانواده های ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم میفرستادند پدرمن با وجودیکه یک فرد روحانی بود مراتشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتیکه من آغازبه خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیر عادی بود و درعین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسه ای میداشت و هم دانش کلاسیک موسیقی. و هم چنین یک صدای خوب . در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای اورا تائید میکردند و همچنین تئوری موسیقی راباید بخوبی میدانست. من سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم پیش از اینکه شروع به خواندن کنم

مرضیه در سال (1321 خورشیدی) به جهان موسیقی هنر وارد شد. اولین بار دریک تئاتر که نمایشنامه شیرین و فرهاد را اجرا میکرد ( تئاتر باربد) درنقش شیرین بازی کرد .این نمایش 37 شب روی صحنه بود. که برای او یک موققیت بزرگ و سریع به بار آورد و. با استقبال زیاد مردم مواجه شد

مرضیه بسرعت نظر استادان موسیقی را به خود جلب کرد و اولین زنی بود که توانست در برنامه گلهای رنگارنگ که برنامه ای بسیار سنگین و هنری بود آواز بخواند.مرضیه در حدود 1000 آواز دردوران شکوفایی هنریش خواند که در ارتقای موسیقی فارسی بسیار اثر گذار بود.

بالاتر از موفقیت هایش در خوانندگی و موسیقی . او داری کیفیت های تحسین برانگیزدیگری است که مهمتر از همه شجاعت و پشتکار درخشان او در نوآوری بود . در زمانیکه خوانندگی به عنوان یک سرگرمی ویا شغلی نه چندان افتخارآمیز تلقی میشد و بخصوص زنها در خانه ها محبوس شده حق هیچگونه ابراز وجودی نداشتند به عنوان یک زن جوان او خوانندگی را بطور جدی و به عنوان یک کار تحصصی و غرورآفرین درسطح بالایی از نظر فرهنگی انتخاب کرد. تا جایی که شخصیت بی مانند او در هنر پارسی و با وجود همه اختلافات فرهنگی وزبانی اقوام ایرانی به زودی شناخته شد و او به عنوان یک سمبل یا اسطوره در موسیقی ایرانی توسط همه افراد ایرانی با هر فرهنگ و زبانی پذیرفته شد و بصورت یک گنج فرهنگی در آمد.

مرضیه با نوازندگان و آهنگسازان بنامی چون همایون خرم،علی تجویدی،پرویز یاحقی،حبیب الله بدیعی،فرهاد فخرالدینی فعالیت طولانی هنری داشته و حاصل این فعالیت ترانه های جادانی چون:سنگ خارا،دیدی که رسوا شد دلم،می گذرم تنها،آنچه گذشت،گمشده،رهگذر میخانه،بیداد زمان ،طاقتم ده،آوای خسته دلان و صدها آهنگ دلنشین و جاودانه دیگر می باشد.از هنرهای بی ماندد مرضیه که کمتر خواننده ای دارا می باشد شخصیت دار بودن صدا و نمایشنامه او در هنگام اجرا در جهت رساندن کمال معنی و اجرای زنده بی نظیر است که به عقیده اکثر شنوندگان اجراهای زنده او بر خلاف دیگر خوانندگان بسیار گیراتر و زیباتر از اجرای استدیو می باشد.صدای مرضیه رنگ و لعاب داشته و بدلیل آشنایی و تسلط بر آوازها بسیار رسا و گیراست.مرضیه از معدود خوانندگانی ست که تا آخرین لحظات عمر پربارش خواند و کنسرتهای سال 1374 او پس از 17 سال سکوت در سن 71 سالگی همه را انگشت به دهان نموده که بانویی در این سن و سال در همان مایه ها و فضای 50 سال قبل به کمال و گاهی زیباتر از قبل اجرا می کند.بنده به شخصه از کودکی شیفته و دلبسته این بزرگ بانوی موسیقی ایرانی و گوهر تابناک تکرار نشدنی بوده و تا دم آخر صدای او همدم و مونس خواهد بود.مرضیه در سال 1388 در سن 85 سالگی بار دیگر بر روی سن کنسرت رفت و با وجود کهن سالی با انرژی تمام خواند و یک سال بعد در مهر ماه 1389 شمسی دیده از جهان فانی بر بست و به درگاه معشوق شتافت نام او تا ابد بر تارک موسیقی ایرانی خواهد درخشید.روحش شاد و راهش پر رهرو باد.--

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:مرضیه,خواننده,تئاتر,موسیقی,سنتی,آواز,برنامه,گلها,, :: 13:26 :: توسط : آوا رضایی

گام در موسیقی

گام: عبارتست از توالی نت های پی درپی با فواصل معین که نت اول و آخر هم نام می باشند.

گام ها به دو دسته کلی تقسیم می شوند:

۱- گامهای کروماتیک

۲- گامهای دیاتونیک

گام کروماتیک: عبارتست از توالی سیزده نت پی در پی با فواصل نیم پرده ای (نیم پرده های کروماتیک و دیاتونیک) که نت سیزدهم “اکتاو” (هنگام) نت آغازین می باشد. گام کروماتیک بر دو نوع تقسیم می شود:
1-گام کروماتیک ملودیک:
2-گام کروماتیک هارمونیک

گام دیاتونیک: توالی هشت نت پی در پی با فواصل مشخص (معین) که نت اول و هشتم هم نام هستند.

گام دیاتونیک بر دو قسم است:

۱- گام دیاتونیک بزرگ (major)

2- گام دیاتونیک کوچک(minor)

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:گام,موسیقی,, :: 8:29 :: توسط : آوا رضایی

تفسیر موسیقی
شاید یکی از مهمترین و به نظر من لذت بخش ترین قسمت موسیقی کار کردن تفسیر کردن و جمع کردن اطلاعات درمورد یک قطعه است.

من خودم این کار رو خیلی دوست دارم و خیلی سعی کردم که یکسری از قطعات کلاسیک رو تفسیر کنم البته باید این رو اضافه کنم که لئونارد برنشتاین میگه: تفسیر موسیقی یک چیز کاملا حسی است و یک قطعه به اندازه تمام آدمای دنیا میتونه تفسیر داشته باشه.

البته به نظر من آهنگسازای بزرگی مثل شوپن، باخ، بتهوون و... انقدر خوب و قوی قطعه می نوشتن که تقریبا همه یک حس رو از آهنگ می گرین فقط نحوه بیانشون با هم متفاوت خواهد بود. مثل قطعه آستوریاس اثر آلبنیز که بعضی ها میگن طوفان این شهر رو خراب کرد بعضی ها می گن زلزله البته من خودم با زلزله موافقم چون در قطعه میشه وجود پس لرزه رو شنید که باعث میشه شهر کلا از بین بره

برای اینکه بتونیم یک قطعه رو تفسیر کنیم ( یعنی بتونیم بگیم آهنگساز قصد رسوندن چه حسی رو داره و درمورد چه چیزی صحبت می کنه ) باید چند چیز رو بدونیم که من به بعضی از اون ها اشاره می کنم.

1. دونستن زندگی آهنگساز و آشنا بودن با روحیاتش.

2. دونستن تکنیک های نوازندگی چون بعضی از تکنیک ها در جاهای مختلف کاملا مشخص هستن که به چه منظوری استفاده شدن مثل موومان دوم زمستان از چهار فصل ویوالدی که ویولن تکنیک پیتسوکاتو اجرا می کنه و کاملا بیانگر بارش برف هست.

3. دونستن تونالیته قطعه. دونستن تونالیته قطعه کمکتون می کنه چون هر گام تقریبا، نه صد در صد یک حال و هوای خاصی داره مثل گام های ماژور که معمولا برای قطعات شاد استفاده می شن و گام های مینور که معمولا برای قطعات آروم استفاده می شن یا اینکه مثلا گام لا مینور یک فضای غم شیرین رو می تونه نشون بده البته همه این چیزهایی که در این مورد گفته شد صد در صد نیست اما خیلی می تونه کمکتون کنه و به دونستن قطعه نزدیکتون کنه

4. گوش کردن زیاد موسیقی ( گوش کردن، نه شنیدن اونم نه هر قطعه ای. قطعات خوب ترجیحا کلاسیک و برای شروع ترجیحا از دوران رمانتیک )

5. خوندن تفسیرهایی که قبلا برای قطعات نوشته شدن

6. دونستن نوع قطعه. یعنی اینکه قطعه دارای چه فرمی است. ( سونات، فوگ، نکتورن یا ... ) چون بعضی از حالت ها مثل نکتورن معمولا درمورد یک موضوع خاص نوشته میشن

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : جمعه 8 دی 1391برچسب:نیم نگاه,موسیقی,لئونارد برنشتاین,آهنگساز,, :: 8:56 :: توسط : آوا رضایی

سخنگوی خانه موسیقی:
ثبت تار ایرانی به‌نام آذربایجان جعل تاریخی است/ نامه اعتراضی به وزیر ارشاد
داریوش پیرنیاکان سخنگوی خانه موسیقی با اعتراض نسبت به ثبت ساز تار در فهرست میراث معنوی کشور آذربایجان در یونسکو، مسئولان میراث فرهنگی کشورمان را که در آن اجلاس حضور داشتند مقصر دانسته و از ارسال قریب‌الوقوع نامه اعتراضی خانه موسیقی به وزیر ارشاد خبر داد.

داریوش پیرنیاکان سخنگوی خانه موسیقی با بیان این مطلب با اشاره به تصمیم‌گیری هیات مدیره خانه موسیقی درباره ثبت ساز تار در فهرست میراث فرهنگی کشور آذربایجان در یونسکو به خبرنگار مهر، گفت: درباره چگونگی رخ دادن این اتفاق با نماینده پیشین ایران در یونسکو تماس گرفتیم و او تاکید کرد که نماینده فعلی ایران در یونسکو باید نسبت به این ثبت اعتراض می‌کرده است.

اگر "تار" ترکی است چرا از مقام‌های موسیقی ایران استفاده می‌کنند؟

وی در ادامه افزود: به دلیل سهل‌انگاری نماینده فعال ایران در یونسکو تصمیم گرفتیم با واحد روابط عمومی میراث فرهنگی این مسئله را بررسی کنیم و مراتب پیگیری را نیز به جا آورده‌ایم.

پیرنیاکان در ادامه با شرح تاریخچه ساز تار در کشور آذربایجان گفت: ثبت تار به عنوان ساز آذربایجان نخستین پدیده‌ای نیست که آنها به دروغ به خود نسبت داده‌اند. براساس مستندات تاریخی نام جمهوری آذربایجان هم جعلی است، به این معنا که وقتی قفقاز در زمان فتحعلی شاه در جنگ‌های عباس میرزا براساس دو قرارداد گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شد، نام این مناطق "آلبانیای" بود و بعد به "اران" تبدیل شد.

سخنگوی خانه موسیقی در ادامه افزود: نام این کشور از انقلاب اکتبر سال 1917 روسیه و در زمان حکومت احمدشاه به جمهوری آذربایجان تبدیل شد. آنها رفته رفته فرهنگ بومی و ملی ایران را نیز جعل کردند.

وی درباره این نکته که مسئولان کشور آذربایجان مدعی هستند ساز تار ترکی را به ثبت رسانده‌اند، گفت: تبدیل شدن تار ایرانی به ترکی یک جعل تاریخی است. این ساز از ایران به جمهوری آذربایجان رفت و با برداشتن ربع پرده‌ها و کمی تغییر شکل، عنوان ساز ترکی را بر تار گذاشتند. حال سئوال من این است اگر این ساز ترکی است چرا از مقام‌های موسیقی ایران و دستگاه‌های این موسیقی استفاده می‌کنند.

نامه اعتراضی خانه موسیقی به وزیر ارشاد ارسال می‌شود

این نوازنده تار در ادامه افزود: و بازهم طبق مستندات این ساز متعلق به جنوب ایران است. در قدیم هم به تار شیرازی معروف بوده و حال اینکه چطور سر از شمال ایران درآمد و به دست ترک‌ها افتاد جای سئوال است.

پیرنیاکان در ادامه افزود: مقصر اصلی در روی دادن این اشتباه تاریخی، نماینده ایران در یونسکو است که اطلاع نداده و خانه موسیقی را مورد مشورت قرار ندادند.

وی در پایان افزود: اعتراض خانه موسیقی طی نامه‌ای به اطلاع وزیر ارشاد خواهد رسید و کمترین اغماض درباره این اشتباه تاریخی این است که این ساز باید با عنوان سازی مشترک بین ایران و آذربایجان به ثبت برسد.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:تار,سخنگو,دولت,موسیقی,آذربایجان,ترک,وزیر,ارشاد,وزیر ارشاد,ایران, :: 11:4 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:روزنامه,روزنامه نیم نگاه,موسیقی,, :: 18:49 :: توسط : آوا رضایی

آواز معمولاً قسمتی از دستگاه مورد نظر است که می‌توان آنرا دستگاه فرعی نامید. آواز از نظرفواصل با دستگاه مورد نظر یکسان یا شبیه بوده و می‌تواند شاهد و یا ایست متفاوتی داشته باشد. به‌طور مثال آواز دشتی از متعلقات دستگاه شور و از درجه پنجم آن بوده و به عنوان مثال اگر شور سل را در نظر بگیریم ،دارای نت شاهد و ایست ((ر)) می‌باشد. بدین ترتیب در آواز شور ملودی با حفظ فواصل دستگاه شور روی نت ((ر)) گردش می‌کند و در نهایت روی همان نت می‌ایستد. به‌طور کلی هر آواز پس از ایست موقت روی ایست خودش ،روی ایست دستگاه اصلی (در این‌جا شور) باز می‌گردد. آواز‌های متعلق به دستگاه موسیقی ایرانی ۵تا هستند و عبارت‌اند از:

- آواز ابوعطا ، متعلق به دستگاه شور (درجه دوم )
- آواز بیات ترک (بیات زند)، متعلق به دستگاه شور ، (درجه سوم)
- آواز افشاری ، متعلق به دستگاه شور، ( درجه چهارم)
- آواز دشتی ، متعلق به دستگاه شور، (درجه پنجم)
- آواز بیات اصفهان ، متعلق به دستگاه همایون ، ( درجه چهارم)

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:هنر,موسیقی,احساس,آواز, :: 12:41 :: توسط : آوا رضایی

موسیقی، بازتاب صداهای کیهانی
محمود سنجری در بخشی از مقاله خود پیرامون «موسیقی، بازتاب صداهای کیهانی» می‌افزاید: هنر سنتی، با ریشه کردن در آیین و رسوم اصیل و اخذ کسوت رمزی، در کنار کارکرد فطری زیبایی شناسانه که خود تذکاری در جهت پاسداشت صفات الهی و جمال و جلال بی چون است، تصویری آئینه گون از نوع بشر و تعلقش به بی کرانه‌ها را باز‌ می‌تاباند. براساس این مقاله، در آینه هنر سنتی، مدارج و مراتب روح بشری همانگونه که مقتضای خلقت اوست، نشان داده می‌شود، علاوه بر آن، شان هر سنتی تامل در پدیده‌ها به مقصد کشف راز و رمز آن‌هاست. در مقام مقایسه به نظر می‌رسد شتاب و تطور هولناک هنر به اصطلاح مدرن گاه گاه جز غفلتی بزرگ و بحران ساز از مصادیق حقیقی و روح حاکم بر جهان، چیز دیگری نیست. مولف در این مقاله می‌افزاید: امروزه هنر سنتی در میان جوامع مدرن و نیمه مدرن کارکردی صرفا آرکئولوژیک یافته است، این نقاب موزه‌ای و نمایشگاهی بر چهره هنر سنتی، مانع از آن می‌شود که انسان ضرورت بنیادین هنر را دریابد. در چنین جوامعی، هنر سنتی از فضای خود به دور افتاده است. در حقیقت اختصاصات زمانی و مکانی بروز هنر سنتی از میان رفته است. در این عصر انسان به گونه‌ای موهوم و غیر قطعی به فاصله عظیم و دهشتناک میان خود و حقیقت وقوف یافته و دریافته که مدرنیسم با زرق و برق خود چیزی به جز غفلت تاریخی قدسی اسلاف نیست. نگاه پست مدرنیستی در حیطه معماری، ادبیات، نقاشی و موسیقی به گذشته، به حالتی رهیافتی و تحلیلی می‌نگرد. اما به دلیل خروج از فضای آفرینش هنرهای سنتی از جلمه هنرهای آیینی، ‌دینی و قدسی که شامل تمام اجزای تمدن به میراث مانده از دوران مدرنیسم می‌شود، نمی‌تواند فراتر از نگاه آرکئولوژیک و تزئینی راه‌آوردی داشته باشد. به بیان دیگر در عصر فعلی ما خواهیم توانست کارشناس، متخصص و تحلیل گر در زمینه‌های مختلف هنرهای سنتی تربیت کنیم، اما از تربیت هنرمند در زمینه‌های مزبور با ناکامی مواجه خواهیم شد. زیرا محمل، متناسب با شان نزولی هنر سنتی نیست. نگارنده خاطرنشان کرده است: سردمداران هنر مدرن، بر سرشت تنوع طلبی و آینده جویی هنر مدرن تاکید می‌ورزند. این تنوع و طلب تمایز در بیان هنری، به طور گسترده‌ای خود را در مکاتب و سبک‌های هنری روز نشان می‌دهد. تا آنجا که به نوعی فردیت دامن می‌زند در حالی هنر سنتی اساسا غیرفردی و شخصی است. در اینگونه هنر تجربه جسمی ارائه شده برتر و والاتر از تجربه حسی فردی است. گفتنی است غم و شادی منشعب از تجربه بشری در هنر سنتی، از حوزه روز مرگی فراتر رفته و مراتب “قبض و بسط” و “هیبت و انس” را در بر می‌گیرد. در بخش دیگری از این مقاله، از بدعت در موسیقی اصیل به عنوان خروج از بنیان‌هایی که موسیقی بر پایه آنها قرار دارد نام برده شده و می‌افزاید: در این میان بسیاری معتقدند که باید موسیقی را آزادانه‌تر و با اختیارات بیشتر تضعیف و اجرا کرد و هرگز نباید آن را در بند تعصبات کهنه و محدودیت‌های گذشته قرار داد. بنابراین ضروری است که آن سوی بدعت و نوگرایی در زمینه موسیقی اصیل مشاهده شود تا شاهد از میان رفتن میراث‌ کهن نباشیم. لازم به ذکر است، همنوازی سازهای ناهمگون، این حقیقت را آشکار می‌سازد که موسیقی اجرا شده به جهت تعلیق میان ذات‌های ناهمگون سازهای به کار رفته هیچ مشخصه و برآیند حسی و خطی که راهی به حکمت علیای موسیقی ببرد، ندارد و تنها مجموعه‌ای از اصوات ناقص اتحاد و ضربان عوالم است.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:کیهان,کیهانی,بازتاب,موسیقی,نقاشی,ادبیات,, :: 1:22 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : جمعه 3 شهريور 1391برچسب:هنر,موسیقی,احساس,آواز, :: 21:33 :: توسط : آوا رضایی

موسیقى تراوش احساسات و اندیشه‌هاى آدمى و مبین حالات درونى وى مى‌باشد. شنیدن یک آهنگ آرامبخش و جذاب مى‌تواند پایان‌پذیر خستگى‌ روزانه شما باشد. واژهٔ موسیقى که در عربى قَى تلفظ مى‌شود ریشهٔ یونانى دارد. از زمان منصور خلیفهٔ عباسى توجه به آثار یونانى آغاز شد و سپس در دوران هارون پنجمین خلیفهٔ عباسى (۱۹۸-۲۱۸ هـ) با تأسیس بیت‌الحکمه به اوج خود رسید. مقارن همین دوران بوده است که واژهٔ موسیقى راه یافته و به‌تدریج جایگزین غناء عربى شده است.
براساس مدارک موجود واژۀ موسیقى و هم‌خانواده‌هاى آن در مفاتیح‌العلوم خوارزمى و رسالهٔ موسیقى اخوان‌الصفاء دیده مى‌شود که هر دو متعلق به سدهٔ چهارم هجرى (دهم میلادی) است. خوارزمى در تعریف موسیقى مى‌گوید: موسیقى به معنى پیوند آهنگ‌هاست… . تعریف سادهٔ موسیقى یا صداهاى موسیقایی، صداهاى خوشایندى مى‌شود که انسان از شنیدن آنها احساس لذت مى‌کند.
با بالا رفتن سطح فرهنگ و هنر معلوم شد صداهاى خوشایند، صداهایى هستند که از نظمى خاص پیروى مى‌کنند و بین آنها نسبت‌هاى معینى وجود دارد. براى همین عدد در موسیقى داراى اهمیت بسیارى است. تا جائى‌که فیثاغورث معتقد است که عدد اصل وجود در آفرینش است.
پیروان او اجسام را هر یک عدد مى‌داشتند و معتقد بودند که چون کرات آسمانى و افلاک از یکدیگر فاصله‌هاى معینى دارند، از نسبت آنها نغمه‌ها ساخته مى‌شود و آوازها در اصل ناشى از حرکت افلاک هستند.
ابوعلى‌سینا مى‌گوید: موسیقى علمى است ریاضى که در آن از چگونگى نغمه‌ها، از نظر ملایمت و تنافر و چگونگى زمان‌هاى بین نغمه‌ها بحث مى‌شود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تألیف کرد.
ابونصر فارابى در احصاءالعلوم موسیقى را علم شناسایى الحان مى‌داند که شامل دو علم است: یکى علم موسیقى عملى و دیگرى علم موسیقى نظری. امروزه نیز این تقسیم‌بندى در موسیقى وجود دارد. افلاطون در تعریف موسیقى مى‌گوید: “موسیقى یک ناموس اخلاقى است که روح و جهانیان و بال به تفکر، و جهش به تصور، و ربایش به غم و شادی، و حیات به همه مى‌بخشد.”
مرحوم خالقى در کتاب نظى به موسیقى مى‌نویسد: “موسیقى صنعت ترکیب اصوات و صداهاست به‌طورى‌که خوشایند باشد و سبب لذت سامعه و انبساط و انقلاب روح گردد.”
و بتهوون در تعریف زیباى خود مى‌گوید: موسیقى مظهرى است عالى‌تر از هر علم و فلسفه‌ای، موسیقى سنتى ایران شالم قطعاتى است که در مجموع به‌عنوان ردیف موسیقى ایرانى گفته مى‌شود. امتیاز موسیقى ایرانى در امکانات وسیع مقامى و ملودى‌هاى غنى آن است. این موسیقى هنرى است بسیار ظریف و عمیق.

هنر، یکی از بارزترین جلوه‌های اسرار‌آمیز فرهنگ و تمدن انسانی است که همواره بر حیات انسانی سایه افکنده است. هر جا کاوش‌های تاریخ تمدن و باستان‌شناسی، نشانی از تمدن و فرهنگ بشری و تجلی آن کشف می‌کند، در هر سرزمینی که تمدنی به عرصه ظهور می‌رسد، آثار و مظاهر گوناگون هنری، اعجاب پژوهشگران تاریخ تمدن و هنر را برانگیخته است و رموز ناپیدای آن، حکیمان را به اندیشه و تأمل فرو برده است. یک محقق تاریخ هنر، با مطالعه آثار هنری و جلوه‌های آن، سیمای روشنی از تمدن و فرهنگ بشری در سرزمین‌های پیشین به نمایش می‌گذارد. هنر، از اسرار آفرینش و حیات فرهنگی انسان است که اندیشمندان علوم انسانی را به پژوهش بیشتر فرا می‌خواند.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:موسیقی,فرهنگ,هنر,یونان,عرب,ملودی,تاریخ تمدن,, :: 1:13 :: توسط : آوا رضایی

ابوالحسن علی بن نافع ملقب به زریاب و معروف به بصری از موسیقیدانان بزرگ ایرانی نژاد بود .هنر موسیقی را در بغداد از اسحاق فرا گرفت و در این هنر پیشرفت فراوان یافت و شهرتش بدانجا رسید که به دربار خلیفه هارون الرشید راه یافت و به واسطه وسعت اطلاعات علمی و ادبی و مهارت در فن موسیقی مورد توجه قرار گرفت و رقیب اسحاق موصلی شد
زریاب که در ادب و هئیت و جغرافیا نیز اطلاعات کافی داشت در نواختن بربط و تصنیف و الحان استاد بود و با نوآوریهایی که از خود بروز میداد پیش بینی میکردند به زودی جانشین اسحاق در دربار خلیفه خواهد شد
از نو آوری های او این بود که به بربط ایرانی که ساز معمول آن زمان بود وچهار سیم داشت یک تار اضافه کرد و آ« را به پنج تار تبدیل نمود. مضراب بربط را نیز که پیش از او از چوب ساخته می شد از ناخن عقاب ساخت و آهنگ حاصل از زخمه را در بربط مطبوعتر کرد.
زریاب ابتدا به تونس و سپس به اسپانیا مهاجرت نمود و در قرطبه تحت عنایت و حمایت خلیفه اموی مقامی ارجمند یافت و با فراغت خاطر به تصنیف الحان و اصلاح قواعد و روش تعلیم موسیقی پرداخت و مکتب موسیقی ایرانی اسپانیا را ایجاد کرد و منشاء اثر در کشورهای ساحلی افریقا و نیز در موسیقی اروپا گردید.
زریاب برای تعلیم فن موسیقی اصول و قواعدی ترتیب داد و روش تازه ای به کار برد که بعد از او دستور العمل تعلیم و تعلم اهل فن قرار گرفتو مدتها ادامه پیدا کرد. برنامه کار او این بود تدریس هنر آموز رابه سه مرحله تقسیم کرد . در مرحله اول اوزان الحان را تعلیم می داد در مرحله دوم بحور را و در مرحله سوم کلام را با همراهی ساز به شاگرد می اموخت.
یکی از اصولی که زریاب ایرانی دوازده شده پیش در اسپانیا برای تعلیم آواز معمول می داشته وهنوز در هنرستان های عالی موسیقی جهان مورد استفاده قرار میگیرد این اصول بود که اگر دهانش به اندازه کافی باز نمی شد یا زبانش میگرفت به او تکلیف می کرد قطعه چوبی به اندازه چند سانتیمتر شبانه روز در دهان خود نگهدارد تا فکهایش از هم باز بماند.
********
(1)

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:موسیقی,زریاب, :: 17:19 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:آثار, آوا,ردپا,معکوس,طلوع,سایه,ایران,موسیقی,آواز,تحریر,داستان,پری, افسانه,ایرانی,بازی,, :: 22:45 :: توسط : آوا رضایی

رييس خانه موسيقي فارس :
موسيقي کودک نيازمند آموزش هاي آکادميک است
شيراز- موسيقي دان شيرازي و رييس خانه موسيقي فارس گفت: موسيقي کودک نيازمند آموزش هاي آکادميک است و بايد در این بخش به طور جدي سرمايه گذاري شود تا در آينده شاهد تغييرات اساسي و عمده اي در حوزه موسيقي باشيم.
شهرام ممتحن روز سه شنبه در گفت و گوي اختصاصي با خبرنگار ايرنا اظهار داشت: در سيستم آموزشي موسيقي جامعه ما ضعف هايي در زمينه آموزش و به ويژه در عمده مراکز آموزشي موسيقي در کشور وجود دارد و چون اغلب مسوولين امور آموزش مراحل آکادميک آموزش را طي نکرده اند نمي توانند آن ها را منتقل کنند بنابراين پرداختن به بحث آموزش جدی و آکادمیک موسيقي خصوصا در حوزه موسيقي کودک لازم و ضروري است که نسبت به اين بخش بسيار کم لطف بوده ايم.
وي افزود: بايد با آکادمیک کردن سیستم های آموزشي به سمت ايجاد تغيير و تحول اساسي در اين بخش برويم که از جمله کارها براي دست يابي به اين مهم، کنار گذاشتن برنامه ريزي هاي کوتاه مدت و سرمايه گذاري بر روي برنامه ريزي هاي طولاني مدت است.
ممتحن اضافه کرد: براي دست يابي به اين هدف با توجه به آگاهي از مجموعه هاي بزرگ و موفق آموزشي دنيا،کميته هايي از جمله کميته پژو هش و ترجمه شکل گرفته است و بزودی نخستين و تنها مجموعه جامع آموزش کودک براي مربيان و علاقمندان آموزش موسیقی کودک در این مجموعه تولید خواهد شد همچنین کمیته توليد ابزار- وسايل بازي و کمک آموزشي راه اندازي شده که از افراد متخصص در اين زمينه استفاده شده است.
وي گفت: در حال راه اندازي يک ارکستر خوب کودک و نوجوان در آينده نزديک در استان فارس هستيم.
ممتحن با بيان اينکه اگر سطح علمي هنرجو در استان فارس و کشور بالا رود بازده و بهره وري نيز افزايش مي يابد ادامه داد: کودک بعد از آموزش و گذراندن دوره هاي اوليه موسيقي نبايد رها شود زيرا زيرساخت هاي او شکل گرفته و بايد در گروه تهای خصصي نوازندگي موسيقي هم به طور منظم شرکت کند.
ممتحن با اشاره به کسب مهارت هاي جديد و بين المللي خود و محمد يزدان پناه به عنوان نخستين افراد در جنوب کشور با گذراندن دوره هاي فشرده موسيقي در دانشگاه بين المللي موسيقي موتزارت سالزبورگ افزود: در اين دوره از کلاس ها عناويني از جمله موسيقي و حرکت، بدن يک ساز است، بداهه نوازي، آواز، صدا سازي، اصول آموزش کودک، شيوه برخورد با کودک در کلاس هاي آموزشي، شناسايي استعدادهاي کودکان در سنين مختلف و خلاقيت و طرح بازيهاي موسيقايي براي کودکان به صورت کارگاهي و توسط 10 استاد برتر اين رشته ها در دنيا براي 150 دانشجوي بين المللي تدريس شد.
وي اضافه کرد: مطالب ارايه شده در اين سيستم آکادميک و آموزشي مي تواند براي اهالي موسيقي بسيار مفيد، موثر و کارساز باشد و با نشستي با مسوولان دانشگاه موتسارت درصدد برگزاري اين دوره ها بر اساس معيارهاي فرهنگي، اخلاقي و ضوابط اجتماعي مان در شهر شيراز هستيم.
رييس خانه موسيقي فارس ادامه داد: امکان ديگري که اين دانشگاه بين المللي موسيقي ارايه مي دهد اين است که اين دوره ها هر ساله به صورت جهاني برگزار مي شود و مي توان با ارايه فراخوان هاي مربوطه جذب دانشجو کنيم و اين تبادل استاد و دانشجو بر تحول موسيقي کودک اثر مثبت و خوبي مي گذارد.
ممتحن با بيان اينکه اطلاعات مورد نياز اين دانشگاه ها را در اختيار علاقمندان به تحصيل و آموزش جدي در رشته موسيقي در خارج از کشور مي گذاريم افزود: اميدواريم از سال آينده بتوانيم يک تيم چند نفره جهت شرکت در اين دوره ها در جهت ارتقاء سطح کيفي و کمي موسيقي استان فارس به اين دانشگاه اعزام کنيم.


 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:ممتحن,شهرام,خانه,موسیقی,ارف,ارف آکادمیک,کودکان,, :: 18:56 :: توسط : آوا رضایی

تجربه زیباشناختی و آموزش موسیقی
پنتی ماتانن
ترجمه: محمدرضا فرزاد
«بنت رایمر» اصول روشنگری را که در نوشتن کتاب خود درباره فلسفه آموزش موسیقی از آن پیروی نموده، به شکل کاملاً روشنی تشریح می کند: «شناسایی موضع زیباشناختی متفکران، موضعی که از ساختار مفاهیم قابل شناختی تشکیل یافته که بدون در افتادن در ورطه اغماض و پیچیدگی می توانند عرضه و آموخته شوند، امری ضروری می نماید.» رایمر یقیناً در نوشتن کتابی درباره فلسفه آموزش موسیقی که به سادگی قابل درک و فهم است موفق عمل می کند اما تلاش در اجتناب از پیچیده گویی در بحث درباره مقولات فلسفی گاه می تواند بسیار خطرناک باشد. مفهوم تجربه زیباشناختی یا لااقل مبنای «طبیعی» یا بیولوژیک ]زیست مهاری[ آن (به قول رایمر)، «به شدت بر پایه اندیشه های جان دیویی و سوزان کی لانگر است». خواننده این سطور شاید این طور استنباط کند که برداشت رایمر از تجربه زیباشناختی با مفهوم هم پیوند این برداشت در نظر جان دیویی، مرتبط است، در حالی که این طور نیست.
رایمر از میان آرای «جان دیویی »، که مکرراً در کتاب خود «هنر به مثابه تجربه » از نقش احساسات و عواطف در تجربه زیباشناختی و انسان به مثابه موجود زنده سخن می گوید، تنها یک جنبه از آنها را در نظر می گیرد و از بقیه جنبه های فلسفه جان دیویی چشم
می پوشد. چارچوب دیدگاه فلسفی رایمر و دیویی کاملاً با یکدیگر تفاوت دارند. «هایدی وستر لوند» رایمر را به بدفهمی آرای دیویی متهم
می کند. متنی که در پی می آید بر مفاهیم «معنا» و «مفهوم سازی» درنگی خاص خواهد کرد.
رایمر از برداشت زبان شناختی «مفهوم» بهره می گیرد. همواره به یک نشانه، نشانگر، شمارشگر یا ابزار زبانی یا عرفی نیاز است. فردی که مفهومی از «حال و هوای بتهوونی» در ذهن دارد اول اینکه قادر است تا حالات و ویژگیهای معمول اصوات موسیقی بتهوون را تمیز بدهد و دوم اینکه می تواند نامی خاص به آن ببخشد و سوم اینکه می تواند هر بار که قطعه ای از آثار بتهوون نواخته می شود آن را شناسایی کند. این نگرش، نگرش نمونه وار تفکر «تجربه گرا» است که بر این باور می باشد که تجربه همواره تجربه ای حسی است یا اصلاً خود ادراک است. از نظر دیویی چنین مفاهیم تجربه محورانه ای «مفاهیم مرده اند و ناتوان از اجرای کنشی هماهنگ در موقعیتهای جدید. این مفاهیم، در معنای متقابل با آنچه علمی می خوانیمش، ”تجربه گرا“یند، یعنی صرفاً برآیند نتایج حاصله در شرایطی کم و بیش تصادفی هستند.»
برداشت دیویی از «مفهوم» کاملاً «کاربست پذیر» است. مفاهیم، حدود و ثغور کاربستها هستند. پیوند مفاهیم با جهان نهایتاً از طریق تعامل صورت می پذیرد و این یعنی ادراک و کنش و نه صرفاً ادراک. پراگماتیسم (عمل گرایی) تماماً در همین باره است. به قول «چارلز ساندرس پیرس» مسئله، شرح این نکته است که چگونه کنش یا عمل، مفهوم ذهنی تجربه را بسط و توسعه می دهند. دیویی دیدگاه خود را «آمپریسیسم تجربه گرا» می نامد و این چنین خود را از «آمپریسیسم» کلاسیک جدا می سازد.
رایمر با بهره گیری از برداشت زبان شناختی خود از «مفهوم»، به یک تمایز نوع شناختی میان معنای مفهومی یا زبان شناختی و معنای زیباشناختی یا هنری دست می یابد. یکی از ویژگیهای این تقسیم بندی (کاری که دیویی به شدت از آن انتقاد می کرد) این مدعاست که در همان حال که معنای مفهومی به چیزی ارجاع می دهد، «به چیزی جز خود»، در عین حال ویژگیهای اکسپرسیو یک اثر هنری «هیچ احساسی را مشخص و معین نمی کند و بدان ارجاع نمی دهد، آنها را به عنوان عناصری درون ماندگار که در ذات و صفات خود ساکن و خود ویژه اند، نشان می دهد.»
«احساساتی که هنر به نمایش آنها می پردازد، ”ابژکتیو“ شده و عینی اند. آنها در قالب خود شیء یا اثر هنری در می آیند. در عناصر هنری که هر اثر هنری از آنها تشکیل شده است یعنی آهنگ یا ضرباهنگ در موسیقی، خط و رنگ در نقاشی و...». دیویی برخلاف رایمر پیوسته میان ابژه (شیء) هنری یا اثر هنری فرق می گذارد. شیء هنری یک کمیت فیزیکی است. (تابلویی که بر دیوار آویخته می شود، ارتعاشات هوا، نقاط سیاه روی کاغذ و...) که، در صورتی که به ساحت ادراک در آید، اثری هنری را، به مثابه تجربه ای زیباشناختی، خلق می کند. از این منظر می توان گفت که یک کمیّت فیزیکی (یک شیء هنری) احساساتی را بر می انگیزد که خود، عناصر و اجزای تجربه حاصله (که اثر هنری باشد) هستند، اما بیراه است اگر بگوییم که احساسات (یا کمیّتهای ذهنی به طور عام) در کمیّتی فیزیکی مثل تابلوی نقاشی، ارتعاشات هوا و ... نهفته اند. حتی «جرج برکلی» نیز معتقد است که چنین چیزی ممکن نیست و همین مبحث همواره مورد بحث و جدل «ایدئالیسم» فلسفی بوده است، یعنی این دیدگاه که جهان درختان و میزها و دیگر اشیا از کمیّتهای ذهنی و مفاهیمی بصری برخوردار است. من از دیدگاه رایمر چیزی نمی دانم، ولی یقیناً دیدگاه دیویی در کتاب «هنر به مثابه تجربه» این نیست.
دیویی در جایی می نویسد: «احساسات در صورتی که در پیوند با شیئی باشند که در یک کنش اکسپرسیو شکل یافته باشد، زیبا شناختی خواهند بود.» این «پیوند» در متن ناتورالیسم فلسفی دیویی، مبتنی بر این نکته است که ما در تعاملی مداوم با محیط فیزیکی پیرامون خود هستیم. انواع خاصی از کمیّتهای فیزیکی (تابلوهای نقاشی، سلسله نامه ها و از این قبیل) تجربه های خاصی را بر ما رقم می زنند. رایمر هیچ توضیحی در این باره، که چگونه می توانیم ذهنیاتی (حالاتی ذهنی که حتی«نمی توان بر آنها نامی نهاد) را که در قالب این ابژه (شیء) ابژکتیو می شوند، با یکدیگر سهیم شویم، به ما ارائه نمی دهد و این به خاطر این مسئله است که او درباره مفهومی که از معنای غیر مفهومی (غیر زبان شناختی) در نظر دارد، هیچ توضیحی نمی دهد.
طبق نظر رایمر معناها همیشه گاهی در ابژه ها و گاهی در آثار هنری، می توانند تجربه و میان افراد تقسیم شوند، اما نمی توان با آنها ارتباطی برقرار کرد و این معناها به ادراک آدمی در می آیند. واکنشهای زیباشناختی نیز بر می انگیزند و در نتیجه این فرآیند تجربه ای زیباشناختی شکل می گیرد که ذهنی(سوبژکتیو)، درونی، مبتنی بر فاصله و بی غرض هستند. اما هیچ تبیینی در باب چگونگی وقوع آن وجود ندارد. قول بر این است که فقط اتفاق می افتند؛ همین. در تئوری دیویی پیوند مهم میان هنر و دیگر شیوه های تجربه، دقیقاً همین مفهوم «معنا» است. معنای آثار هنری و دیگر معانی زیر تئوری پراگماتیستی مشابهی در باب معنا قرار می گیرند. کنش و پیامدهای آن می بایست در ساحت ادراک به یکدیگر بپیوندند. این رابطه، معنا بخش است و درک و فهم معنا، غایت و هدف قوه فاهمه است. معنا مبتنی است بر کنش و استعمال. معنای هر کلاه، شیوه استعمال آن کلاه است. وقتی آفتاب می تابد، فرد برای محافظت خود کلاه سر می گذارد. اگر کلاه روی رف باشد و کسی به آن دست نزد، به محض آنکه کسی بگوید: «هی اون کلاه رو بده به من!» همین به کلمه «کلاه» معنا می بخشد. در تئوری دیویی، معناهای نمادهای زبانی مرسوم از دیگر معناها جدا نیستند.
این اصل که معانی وابسته به کنش یا افعال هستند در مورد احساسات نیز به کار می رود طبق نظر دیویی «احساسات و عواطف، ویژگیهای یک درام هستند.» این درباره زندگی و کنش نیز صادق است و «هنر، یکی از ویژگیهای فعالیت و کنشمندی است.» این نظر به تئوری احساسات مشهور «ویلیام جونز» شباهت بسیاری دارد. اینکه احساسات تنها از طریق کنش برانگیخته می شوند، برای مثال ترس، حالتی از احساسِ (یکی از ویژگیهای) به سرعت گریختن است.
این تلقی عمل گرایانه از معنا، مبنایی را بر این معنای مشترک فراهم می آورد. تک تک افراد می توانند وقتی از نشانه ها، ابزار و چیزهای دیگر استفاده می کنند به افراد دیگر نگاه کنند و این بهره گیری
خود را به زمینه رفتار خود در محیطهای فیزیکی و اجتماعی، پیوند دهند. این ارتباط زمینه تأویل و تفسیر را فراهم می آورد: اینکه چگونه، چرا و به چه علت دیگران از کمیتهای معنامند در زمینه هایی
مشخص بهره می گیرند. درک معنا نهایتاً ما را قادر می سازد تا از نشانه ابزارهای مرتبط (نمادهای زبانی، تمهیدات زبانی و از این قبیل) برای رسیدن به اهداف غایی زندگی سود جوییم. معنای عام یا ابژکتیو، بهره گیری میانگین از نشانه -تمهیدها در متن یک اجتماع خاص است. مشکل در این است که هیچ کس دسترسی مستقیمی به این بهره گیری میانگین ندارد. معنای سوبژکتیو (ذهنی) روش شخصی درک نشانه/ تمهیدات متفاوت است و همیشه چیزی بیش از معنای ابژکتیو به شمار می رود. مبنای تشریک معانی، زمینه مشترک موجود در یک محیط اجتماعی (و فیزیکی) مشابه است. هر چه تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی بیشتر باشد، درک فرد مقابل به مراتب دشوارتر می گردد.
دیویی و رایمر برداشتهای کاملاً متفاوتی از معانی موجود در هنر دارند. تلقی آنها از «احساس» و «معنا» کاملاً با هم فرق می کند. رایمر اغلب به دیویی ارجاع می دهد ولی تئوری وی به شدت مبتنی بر بدفهمی و سوء تفسیر آرای دیویی است. مهمترین شیوه تجربه کردن که به تجربه زیبایی شناختی رایمر راهی ندارد، خود کنش (عمل) است. او بر مسئله ادراک و زیباشناسی یعنی واکنش حس متمرکز می ماند. در تئوری دیویی، کنش نیز در نظر گرفته می شود چون معنا، همان نحوه عمل (کنش) است. پیوند موسیقی با کنش همواره مورد نظر «فرانسیس اسپارشات» و «پراکسیالیستها»یی (کنش گرایانی) چون «دیوید الیوت» و «تامس رگلسکی» بوده است. یکی از تفاوتهای بنیادین میان آموزش زیباشناختی رایمر و پراکسیالیسم به نظر در این است که رایمر بر ادراک (امر شنیدن) تأکید دارد در حالی که پراکسیالیسم بر نقش اجرای موسیقی و آموزش نواختن ساز تأکید دارد. پراکسیالیستها از آموزش موسیقی زیباشناسی محور به ویژه در مورد مفهوم تجربه زیباشناختی فاصله می گیرند. من می توانم این واکنش به رایمر را درک کنم، ولی نمی توانم بفهمم که برداشت ناتورالیستی (و ضد کانتی) تجربه زیباشناختی دیویی از کانون توجه پراکسیالیستها مغفول و بیرون مانده است. شاید به این خاطر که رایمر مدعی است که برداشت او «قویاً مبتنی بر آرای دیویی است.» ولی دیویی بیشتر در توافق با این نظر الیوت است که خودباوری، خودساختگی، خودآموختگی و لذت بسیار حائز اهمیت و ارزشمند است، اما این فهرست برای دیویی خیلی کوتاه به نظر می رسد و به سادگی در معرض تفسیرهای فردی است.
تلقی دیویی از تجربه زیباشناختی کاملاً منطبق بر اصول بنیادین پراکسیالیسم است. برای درک صحیح مفهوم تجربه زیباشناختی دیویی تمایز میان دو معنای مفهوم «بی غرض بودن» ضروری می نماید.
اولین معنا از آرای ارسطو نشئت می گیرد که «پراکسیس» را از «پوئسیس» جدا می دانست و می گفت در پراکسیس هدف کنش خود کنش است در حالی که در پوئسیس هدف چیزی دیگر است. صنعتگری نمونه مشخصه پوئسیس است که هدف آن تولید یک محصول است. دیگر معنای پوئسیس یعنی شعر را نباید با صرف صنعتگری اشتباه کرد و یکی دانست. والاترین هدف پراکسیس خود پراکسیس است، زندگی شاد و خوشبخت است. از منظر دیویی تجربه های
زیباشناختی ارکان بنیادین یک زندگی شاد و سعادتمند هستند. این شکل از کنشگری در ذات خود ارزشمند و از کار مولد و خلاقه از پوئسیس متمایز است. ارستو اشاره می کند که بی غرض است و در پی کسب منفعت نیست. ولی این بدین معنا نیست که معطوف به کنشهای تولیدی و خلاقه نباشد. پراکسیس تنها یکی از شیوه های کنش است. طبق نظر دیویی، ادراکی که تنها محض ادراک رخ دهد
(یعنی تجربه زیباشناختی) «عملی نیست، البته اگر عملی بودن را هدفی خاص و ویژه بیرون از ساحت ادراک یا دیگر پیامدها و نتایج بیرونی در نظر بگیریم.» دیویی معتقد است که هنر در ذات خود عملکرد انجام فعل و ساختن است و از آنجا که در عرصه هنر ذهن متبلور و متجسم می گردد، ادراک «به عوامل محرکه» نیاز دارد. فلسفه ذهن دیویی بر این نکته تأکید دارد که تمامی کنشهای شناختی بر پایه تعامل عملی میان محیط ما بنا شده است و بر پایه این نکته است که ما موجوداتی جسمیت یافته هستیم. موضع دیویی در تقابل با معنای دوم مفهوم «بی غرض بودن» قرار می گیرد. معنایی که مبتنی بر خرد استعلایی کانتی است. این شکل از بی غرض بودن از امور و مقولات عملی جداست چون خرد در این رویکرد از هستی جسمیت یافته جداست. فلسفه ذهن دیویی بر این نکته صحه می گذارد که ما موجوداتی جسم مند هستیم که قوه تفکر و تعقلمان از هستی این جهان ما جدایی ناپذیر است. در هر تجربه زیباشناختی، نوعی علاقه به زندگی خوب وجود دارد و این پیوند با کنش حتی از منظر معنا نیز ضروری می نماید. هیچ معنایی مستقل از کنش بیرونی وجود ندارد و بنابراین هیچ شیوه تفکری وجود ندارد که کاملاً از کنش بیرونی منفک باشد.
این نوع تأکید بر کنش بیرونی و عادات اجتماعی عمومی و مشترک این احساس را القاء می کند که تجربه سوپژکتیو و فردی در پراگماتیسم دیویی خوار انگاشته شده است. هر چند جامعه از افراد تشکیل شده است و هیچ کس دسترسی مستقیمی به معنای عینی و ابژکتیو یا تجربه شخصی هیچ فرد دیگری ندارد. همه در حیطه تجربه فردی خود محدود و مقید به دیدگاه شخصی هستند. همه ما در این ویژگی مشترک هستیم. ولی معانی به مثابه ابزارهای تجربه فردی نمی تواند به شکلی فردی تعریف شود. انسانها اتم یا بلوکهای ساختمانی نیستند که در کنار هم گرد آمده باشند تا جامعه را شکل بدهند. شناخت انسان یک پدیده اجتماعی است. این ویژگی یکی از وجوه تمایز مهم میان پراگماتیسم دیویی و پراکسیالیسم الیوت است که در این دومی فلسفه ذهن فردگرایانه ای هست که در آن مفهوم ذهن به مغز تقلیل یافته است. دیویی میان ذهن و آگاهی تمایز می گذارد. «ذهن چیزی بیش از آگاهی است، چون مغز پس زمینه پایدار و در عین حال متغیر چیزی است که آگاهی، پیش زمینه آن است.» مغز «اندام معناهای سازمان یافته» است. به همان گونه که معناها کنشهای اجتماعی هستند، ذهن بر نوعی وابستگی زمینه ای به شناخت فردی اشارت دارد.
ذهن از ویژگیها و داراییهای مغز نیست حتی از داراییهای جسم نیز نیست، بلکه فرآورده تعامل میان فرد و محیط است. کمیتهای ظاهری مثل درختان، میزها، کلاهها و نشانه های زبانی و اشیای هنری و از این قبیل به سازمان کارکردی ذهن تعلق دارد. یک شیء هنری وقتی به اثری هنری بدل می گردد که به ادراک آدمی در آید و وقتی تفسیر گردد از معنا سرشار می شود و از آنجا که این معانی در ارتباط تنگاتنگی با زمینه های اجتماعی و فرهنگی هستند تجربه زیباشناختی ناشی از این کنش ادراکی نمی تواند کاملاً شخصی و منفرد باشد. هر چند به این اعتبار که همواره تجربه یک موضوع منفرد است، سوبژکتیو است.
پیوند منطقی میان تجربه زیباشناختی فردی و ذهنی (سوبژکتیو) و کنشهای ابژکتیو بیرونی سر از مفهوم معنا در می آورد. ساختن موسیقی روشن ترین راه برای برقرار کردن پیوند میان تجربه موسیقایی فرد با معنای عمومی و بیرونی است؛ ولی نیاز نیست تا ادراک (امر شنیدن) در تقابل با ساختن موسیقی قرار گیرد. هدفمند شنیدن، از کنش بیرونی در حکم پیش درآمد و مقدمه بهره می گیرد (عموماً در فلسفه دیویی فکر کردن به عنوان پیش درآمد کنش تلقی می گردد)، و کسانی که ساز نمی زنند باید لااقل با صدای خود که نوعی ساز موسیقی است لذت ببرند. ساز زدن بی شک قوه هدفمند شنیدن فرد را بسط می دهد اما تنها راه، تقویت قوه موزیکالیته نیست. همان طور که در مورد پراکسیالیسم الیوت مشاهده
می کنیم، لااقل بر این جنبه خیلی تأکید شده است. زمینه اجتماعی و فرهنگی تنها در اجرا و تمرین معمول موسیقی به نمایش در می آید. تلقی پراگماتیستی از معنا به ما کمک می کند تا به تبیین نحوه ارائه و نمایش زمینه عملی در شنیدن و تفکر ناب و در لحظات تنهایی و انزوا بپردازیم. موسیقی همچنین به قول جامعه شناسان مثل «چسب اجتماعی» کار می کند. موسیقی از شیوه های تجربه بیان مسئله شباهت و با هم بودن، ارتباط و شراکت است.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 اسفند 1390برچسب:زیباشناختی,موسیقی,ادراک,خدا,فلسفه,نماد,رخ,کنش,, :: 10:25 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : جمعه 21 بهمن 1390برچسب:موسیقی ,تاریخ,تاریخچه,ایران,, :: 12:25 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390برچسب:هنر ,بیان احساسات,درویش, نور علی,برومندساز ,آواز,موسیقی, :: 20:33 :: توسط : آوا رضایی

شعروموسیقی

در طول تاریخ می دانیم که موسیقی چه استفاده و تأثیراتی داشته است.موسیقی برای نظام وارتش،دعاونیایش ،شادی،دلهاومردم،ورزش،تفریح،ومراسم مذهبی و..........

موسیقی باغزل همراه است.شعر در هر قالبی که باشد نیاز به موزیک دارد.ذیشه موسیقی در بطن طبیعت است،صدای پرندگان مختلف،صدای آبشار،و..........

میگویند زمانی که تاج اصفهانی در باغ می خواند،بلبلانب صدا در می آمدند این تأثیر

موسیقی است.در غزل سعدی است که: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم / به طاقتی که ندارم کدام بار کشم/چو میتوان به صبوری کشید جور دوست /چرا صبور نباشم که جور یار کشم.فرقی نمیکند شعر در هر قالبی که باشد با موزیک خاص خودش همراه است.

مثلا بر شانه ی من کبوتریست که از دهان تو آب میخورد/بر شانه ی من کبوتریست که

گلوی مرا تازه میکند..اگر موسیقی را از زندگی بر داریم چقدر زندگیها بی معنی میشود.

انسان سه بعد دارد ابعاد مادی، عقلی،عاطفی که هنر جوابگوی بعد عاطفی انسان

است.ومیدانیم که بزرگترین هنر شعرو موسیقی است که حتی در ابعاد دیگر نیز اثر میگذارد.مثلا گاهی اوقات شعر وظیفه ی فلسفه را بدوش میکشدوتأثیر گذار بر تربیت ابعاد وجودی انسان میشود(شعر بار تمام مفاهیم را از عشق و همدلی گرفته تا بزرگترین

مفاهیم احتماعی و فلسفی ).  بنابراین شعر در هر قالبی که باشدآموزش را نیز بدنبال دارد.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : جمعه 23 دی 1390برچسب:موسیقی,شعر,شعر کلاسیک,شعرنو,, :: 10:40 :: توسط : آوا رضایی

                        (  یاخالق اللوح والقلم)     چهاردهم تیرماه با «روز قلم»

              

               

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 15 دی 1398برچسب:قلم,موسیقی,کتاب,, :: 19:53 :: توسط : آوا رضایی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 85 صفحه بعد

درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 128
بازدید ماه : 3884
بازدید کل : 186098
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 128
بازدید ماه : 3884
بازدید کل : 186098
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1