هدف ادبیات و هنر
بنابراين مىتوان نظريه آنان را به اين صورت توجيه كرد:
مقصود آنها از اين اعتقاد، هدف بودن نفس ادبیات نيست بلكه از تعاريفى كه براى اديب ارایه دادهاند و اديب را پيش از آنكه اثرش را مورد پذيرش قرار دهند، فردى درستكار، متعهد و داراى ساختار فكرى استوار و ثابت و جهانبينى و وسعت نظرى والا مىدانستهاند، طبيعى است كه از يك چنين فردى اثرى هدفدار و جاودانه باقى مىماند و شخصيت وارسته او در متن اثر ادبىاش منعكس خواهد شد.
2 - نظريه دوم(ادبیات بايد در خدمت فضيلت، تعهد و اخلاق باشد)
پيروان سرسخت اين نظريه، بنيانگذاران مكتب رمانتيسم در قرن نوزدهم هستند.
شاتوبريان را پدر رمانتيك لقب دادهاند و مادام «دو استان»، مروج و بانى آن و ويكتورهوگو را ارائه دهنده و آفريننده آثار رمانتيك و از طرفداران سرسخت اين نظريه هستند.
هوگو مقدمه نمايشنامه «كرومول» خود را به عنوان بيانيه مكتب رمانتيسم قلمداد كرد و در آنجا مىگويد:
رمانتيسم اصلاً براى اين پايه به وجود آمد كه معتقد بود هنر و ادبیات بايد در خدمت فضيلت باشد.
هوگو در جاى ديگر مىگويد: هنر و ادبیات مانند سياست و مذهب، افاده مرام مىكند و هر اثر ادبى كه از اين نتيجه تهى باشد، ناقص است.
تجريه تاريخى نظريه دوم را معتبر مىشناسد.
اگر بخواهيم به هنر و ادبیات از ديدگاه مكتبى خودمان نگاه كنيم، ناگزير نظريه دوم را خواهيم پذيرفت.
از آنجا كه در اسلام و در بينش توحيدى همه خداپرستان هيچ حركت و فعل و انفعالى در انسان بيهوده نبايد باشد و بدون هدف و آرمان بزرگى انجام نمىپذيرد، طبيعى است كه پرداختن به كار ادبیات و هنر كه خوراك فكرى جامعه بشرى را تأمين مىكند بدون داشتن اهداف والايى از سوى ابداع كننده آن اثر ادبى و همچنين بدون حضور روح و پيامى بليغ در متن آن اثر براى انسانها مفيد فايده و قابل پذيرش نخواهد بود.
برای نمونه نگاه كنيم به مبحثبلاغه كه - يكى از اصول كلى حاكم و سيال در آفرينش هر اثر ادبى است و مورد قبول و توجه همه نقادان ادب - در تعريف ائمه و پيشوايان چگونه بيان شده است.
امام صادق (ع) مىفرمايد:
بلاغت نه به تندى گفتار است و نه به
زياده گويى در كلام، بلكه بلاغت رساندن معنى و ارایه دليل و حجت است.
امام على (ع) می فرمایند
نشانه بلاغت و مشخصه بليغ دو چيز است: اول دلى آكنده از خرد و هوشيارى. دوم زبانى توانا براى گفتار، اينجا رابطه ادبیات با عقل
مشخص مىشود كه ادبیات الهام قلبى است.
بنابر آنچه یادآوری شد پيروان مكتبهاى رمانتيسم و رئاليسم همه، طرفدار جدى هدفدارى ادبیات و حضور روح ابلاغ-كننده پيام در متن ادبیات هستند و تجربه تاريخى هم گواه بر اين است كه تبليغ هر جهان بینی و مكتبى با ادبیات، موفقيت چشمگيرى
داشته است به طوري كه در مباحث نقش ادبیات و نهضتهاى اجتماعى و يا رابطه اين دو، همه صاحبنظران به رابطه متقابل اين دو تاكيد كرده و نقش ادبیات و هنر را به عنوان محوری براى حركتهاى اجتماعى مورد توجه قرار دادهاند.
اما در چگونگى و كيفيت اين نقش و تبليغ نظرهاى متفاوتى وجود داشته و دارد.
نظرات شما عزیزان: