حافظ(1)
 
آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 

خواجه حافظ شيرازي
شاعر عارف قرن هشتم و يكي از چهار تن از بزرگترين شاعران ايران است كه معروف جهان شده‌اند. در باب اين استاد فناناپذير و بي‌نظير كه او را لسان‌الغيب و ترجمان‌الاسرار لقب داده‌اند اشارتهائي در بسياري از كتابها مانند تذكره‌الشعراء دولتشاه سمرقندي كه بعد از فوت اوست تا مجمع‌الفصحا و رياض‌العارفين تأليف رضاقلي خان همه مشتمل بر نام و شرح مختصري از حالات وي ‌مي‌باشد وليكن هيچ يك از آنها مطالب مفصلي كه جزئيات احوال او را نشان بدهد ندارند. تنها اثر از معاصران حافظ كه مورد توجه و اهميت قرار گرفته مقدمه‌ايست كه يكي از دوستان حافظ كه جامع اشعار او بوده، موسوم به محمد گلندام، نوشته، وي در آنجا پس از اطناب كلام در ذكر صفات شريفه و محبوبيت او نزد خاص و عام و شهرت جهانگيري كه حتي در زمان حيات حاصل كرده و قوافل سخنهاي دلپذيرش از فارس نه تنها به خراسان و آذربايجان بلكه به عراقين و هندوستان رفته چنين مي‌نويسد:
« اما به واسطه محافظت درس قرآن و ملازمت شغل سلطان و بحث كشاف و مصباح و مطالعه‌ي مطالع و مفتاح و تحصيل قوانين ادب، و تحقيق دو اوين عرب به جمع اشتات غزليات نپرداخت و به تدوين و اثبات ابيات مشغول نشد و مسود اين اوراق اقل انام محمد گلندام عفي‌الله عنه ما سبق در درس‌گاه دين مولانا و سيدنا استاد ابوالبشر قوام‌المله والدين عبدالله اعلي‌الله درجاته و كرات و مرات كه به مذاكره رفتي در اثنا محاوره گفتي كه اين فرائد فوايد را همه در يك عقد مي‌بايد كشيد و اين غرر درر را در يك سلك مي‌بايد پيوست. تا قلاده جيد وجود اهل زمان و تميمه و شاح عروسان دوران گردد. و آن جناب حوالت رفع و ترفيع اين بنا بر ناراستي روزگار كردي و به عذر اهل عصر عذر آوردي تا در تاريخ سنه احدي و تسعين و سبعمائه (791 هجري)وديعت حيات بموكلان قضا و قدر سپرد.»
از مجموع كتابهائي كه درباره‌ حافظ نوشته شده چنين فهميده مي‌شود كه بهاءالدين محمد پدر حافظ در عصر اتابكان فارس از اصفهان به شيراز مهاجرت كرده و در آنجا از طريق بازرگاني ثروتي اندوخته ولي ديري نگذشته كه زندگي را بدرود گفته و كارهاي تجارتي او آشفته و نابسامان گرديده است وارثان او كه يك همسر و پسري خردسال بودند به بينوايي و تنگدستي افتادند. آن پسر بعدها ناگزير شد كه روزي خود را عرق جبين و كد يمين حاصل نمايد. با اين همه هر وقت فرصت و مجالي مي‌يافت در مكتبي كه در نزديكي او بود به كسب كمال مي‌پرداخت و در آنجا سرمايه‌ي علمي به كف مي‌آورد. قرآن مجيد را حفظ كرد و از همين رو بعدها تخلص خود را «حافظ» قرار داد. لقب حافظ به طور عموم به كساني اطلاق مي‌شود كه مي‌توانستند قرآن را تمام از بر بدون غلط بخوانند چنانكه او گفته است:

ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد مسائل حكمي با نكات قرآني

به هر حال سر پر شور و طبع آرام اين عصاره‌ي تفكر آريايي يعني حافظ چون از علوم ظاهري و مشتي الفاظ و اصطلاحات حاصلي نديد، داعيه‌ي طلب معني در نهادش به وجود آمد و همت بر درك حقايق گماشت. و پس از تحمل زجر و زحمت و رنج و غصه و يأس و حرمان و خستگي، از دوندگي‌ها و كوفتن بيهوده‌ي درها به وادي يقين رسيد، يقيني كه مختص خود او بود، يقين حافظي بود كه انسان كامل شده بود. در اينجا بي‌مناسبت نيست فرازي را كه علي دشتي محقق مشهور معاصر در ارتباط با اين مطلب نوشته بازگو نماييم: «واضح‌ترين خطي كه سيماي حافظ را از قيافه‌ي ساير متفكرين ما مشخص و ممتاز مي‌كند آزادي فكر است. آزادي فكر بزرگتري امتياز بشرهاي انديشه‌گر است. همانطوري كه وجه امتياز انسان از حيوانات قوه‌ي ادراك و وجه امتياز انسانها از يكديگر ملكات و فضائل اخلاقي است، وجه امتياز دانشمندان و طبقه‌ي راقيه آزادي فكر است. شاخص قدر آنها تنها دانش و معرفت نيست. چه بسا دانشمنداني چون امام فخر رازي در دايره‌ي معلومات وسيع خود اسير معتقدات تلقيني بوده‌اند.
مكتشفين و مخترعين، همه كساني هستند كه فكر آنان در چهارديواري مكتسبه و مسلميات عصر خود باقي نمانده است. پيشوايان فكر و همه‌ي مصلحين، مردماني بوده‌اند كه انديشه‌ي آنان از دايره‌ي امور مسلمه و ثابته محيط خود خارج شده و آزادتر از هم‌عصران خود فكر كرده‌اند.
ارزش مقام انسان در اين است كه بنده و زبون مقررات و آنچه در نظر همه‌ي مردم مسلم است نبوده، براي پرش فكر خود حدودي قائل نباشد. اكثريت تام جامه‌ي انساني اسير تلقينات پدري و زبون مقرراتي هستند كه خود وضع كرده‌اند. حتي مطيع آراء و معتقداتي مي‌شوند كه اشخاص بي‌مايه‌تر و پايين‌تر از خود آنها، يا نياكاني كه در محيط تاريكتر و جاهل‌تري زيسته‌اند براي آنها ساخته‌اند. بسا اوقات افراد به سخافت و سستي بنيان رسوم و عقايدي پي مي‌برند ولي نمي‌توانند خود را از آن رها سازند. به قول سنايي:

خود به خود شكل ديو مي‌كردند پس ز ترسش غريو مي‌كردند

حافظ از آن افراد ممتازي است كه از شكل ديوي كه ساير افراد بشر روي ديوار كشيده‌اند نمي‌ترسد و خود هم براي خويش اين مترس را نيافريده است، و براي فكر او حدود و ثغوري نيست، به جز معدودي متفكرين عالي‌قدر. ساير بشرهايي كه بر سطح كره مي‌خزند، با اصرار نامعقولي ميل دارند طبقه‌بندي شوند. مثل اينكه آزادي آنها را زجر مي‌دهد. مي‌خواهند در قالبهايي در آيند و به عبارت آخري جز دسته‌اي بشوند.
اين تمايل طبيعي، مردم را بر آن داشته است كه براي فكر حافظ حصاري بسازند و براي روح بلند پرواز او قالب جامدي بيافرينند. با اصراري خواسته‌اند او را در طبقه‌بندي‌هايي كه بشر متوسط براي خود درست كرده است وارد كنند: او را شيعه دانسته‌اند، سني گفته‌اند، صوفي خوانده‌اند، صوفيه ملامتيه فرض كرده‌اند، و. . . حافظ شيعه نيست، سني نيست‌، صوفي نيست؛ ملامتيه نيست، متدين نيست، بي‌دين نيست، حافظ حافظ است.
انديشه‌گري است كه پرش فكر و خيال او را نه شريعت، نه طريقت، نه الحاد و نه سيستمهاي فلسفي و صوفي‌گري عايق نمي‌شود. . . حافظ در آزادگي، در وارستگي، حريت ضمير و پاك بودن از آلايش تعصب مانند كنفوسيوس، مانند بودا، مانند گوته، مانندي گاندي و بالاخره به روش حضرت مسيح صورت كمال بشريت و علو مقام انساني است.
حافظ « جنگ هفتاد و دو ملت » را با همان فكر آزاد خود كه همه چيز در آن گنجايش دارد مي‌نگرد زيرا مي‌داند: چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند. » حافظ از زمره‌ي شاگردان قوام‌الدين عبدالله عالم معروف آن زمان (متوفي به سال 772 هجري ) بوده است. نخست در سلك مقربان ابواسحق‌اينجو درآمده و سپس به پادشاهان آل مظفر پيوسته و شاه شجاع و شاه منصور از اميران اين خاندان را مدح گفته است و در اين ضمن با پادشاهان ايلكاني‌جلاير (آل جلاير) كه در مغرب ايران حكومت داشتند و شاعران را بسيار مي‌نواختند از دور روابطي داشته و سلطان احمد پسر شيخ اويس( 813-784هجري) را مدح گفته است و سرانجام در شيراز به سال 791 يا 792 هجري زندگي را بدرود گفته و در همانجا مدفون شده است.
بخش 1



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 11:26 :: توسط : آوا رضایی

درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 178
بازدید دیروز : 341
بازدید هفته : 581
بازدید ماه : 519
بازدید کل : 187972
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 178
بازدید دیروز : 341
بازدید هفته : 581
بازدید ماه : 519
بازدید کل : 187972
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1