با اين حال بايد گفت
1-2- ما اگر چه با اين عقيده كاملاً همداستانيم، در عين حال ميپنداريم كه، به خلاف نظر برخي مورخان، آن را با قطعيت كمتري اظهار داشت. بيآنكه بخواهيم در اصالت عمقي انديشهي يونان ترديد كنيم يا بخواهيم ميان آن و مكاتب فلسفي خاصي، رابطهي تأثير و تأثري قائل شويم، ناگزير از پذيرفتن اين حقيقت هستيم كه انديشهي شرق بر فلسفهي يونان تأثيري كلّي داشته است. محقق است كه شرقيان، فلسفه و علم به معناي راستين كلمه را به يونانيان نياموختند، ولي مردم مشرق حاصل تجربياتي را كه طي قرون متمادي گردآورده بودند با گرتهاي از تفسير جهان به يونانيان عرضه كردند. دعوت به تفكر را يونانيان از شرقيان پذيرفتند و به يُمن آن در شاهراه توجيه تعقلي جهان گام زدند و چنان كه ميدانيم به پيروزيهاي درخشان رسيدند.
در توضيح تأثير شرق بر يونان در اين زمينه به اختصار به ذكر نكات زير بسنده ميكنيم.
نخست آنكه يونانيان خود را مديون شرق ميدانستند و بر اين نكته آگاه بودند و هر زمان از علوم و تمدن شرق سخن راندهاند همراه با احترام بسيار بوده است. دوران حضارت اسكندريه را كنار بگذاريم، چون در اين زمينه مدارك مربوط به قبل از آن عهد را در دست داريم. در اين باب عقيدهي هرودت، مشهور است. او ميپنداشت كه دين و تمدن يونان از مصر آمده است. افلاطون در رسالهي مشهور به تيمايوس Timإe گفتهي كاهني مصري خطاب به سولون Solon را چنين روايت ميكند: «شما يونانيان كودكاني بيش نيستيد.»
ارسطو ميگويد كه علوم رياضي در مصر به وجود آمده است، چون در آن ديار كاهنان فراغت لازم براي تفكر و مطالعه داشتهاند. همچنين، يونانيان تصور ميكردند كه طالس و فيثاغورث رياضي را از مصريان آموختهاند: اودموس Eudeme در باب طالس، وايزوكرات Isocrate دربارهي فيثاغورث اين نكته را به صراحت گفتهاند. ذيمقراط Dإmocrite دانش بسيار و جامع داشت. معاصرانش گفتهاند كه او به هند و ساير نقاط عالم سفر و اين همه كمالات رااز آن جايها كسب كرده است. نكاتي كه ذكر شد گواه پر معنايي است بر حرمتي كه يونانيان به افكار شرقي ميگذاردهاند2/
نظرات شما عزیزان: