قطارسوت كشيدايستگاه آخربود
براي هردونفراين نگاه آخربود
و زن نگاه نكردوگذشت اما مرد
هنوزدل خوش ازآن اشتباه آخر بود
دوهفته بعدكه زن باخودش كنارآمد
قبول خاطره ي عشق راه آخربود
ومردهفته به هفته به ايستگاه آمد
سوارشدسرشب ايستگاه آخربود
وماه بعدهمين طور...هشت ماه گذشت
چطورشديعني اين گناه آخربود
دوباره روبه رويش بودزردوپژمرده
كنارپنجره غمگين ماه آخربود
نظرات شما عزیزان: