![](/upload/a/avayeghalam/image/6a018.jpg)
برای شما که عشق تان زندگی است
شما که خشمتان مرگ است
شما که تابانده اید در یاس اسمانها
امید ستارگان را
شما که به وجود اوردید سالیان را
قرون را
ومردانی زاده اید که نوشته اند بر چوبهء دار
یادگارها
و تاریخ بزرگ اینده را با امید
در بطن کوچک خود پرورده اید
و شما که پروده اید فتح را
در زهدان شکست
شما که عشقتان زندگی است
شما که خشمتان مرگ است!
شما که برق ستاره ی عشق اید
در ظلمت بی حرارت قلبها
شما که سو زانده اید جرقه ی بوسه را
بر خاکستر تشنه ی لبها
و به ما اموخته اید تحمل و قدرت را در شکنجه ها و در تعب ها
و پاهای ابله گون
با کفشهای گران
در جست و جوی عشق شما می کند عبور
بر راههای دور
و در اندیشه ی شما ست
مردی که زورقش را می راند
بر اب دور دست
شما عشق تان زندگی است
شما که خشمتان مرگ است!
شما که زیبایید تا مردان
زیبایی را بستایند
و هر مردی که به راهی می شتابد
جادویی لبخندی از شماست
و هر مردی در ازادگی خویش
به زنجیر عشقی ست پای بست
شما که عشقتان زندگی است
شما که خشمتان مرگ است!
شما که روح زندگی هستید
و زندگی بی شما اجاقی ست خاموش
شما که نغمه ی اغوش روح تان
در گوش جان مرد فرح زاست
شما که در سفر پر هراس زندگی/مردان را
در اغوش خویش ارامش بخشیده اید
و شما را پرستیده است هر مرد خود پرست-
عشقتان را به ما بدهید
شما که عشقتان زندگی ست!
و خشمتان را به دشمنان ما
شما که خشمتان مرگ است!
احمد شاملو
نظرات شما عزیزان: