شاعر توانا :دانلود شعر دریا در پیوند ها باصدایشان
عاشق تَرم رهایی را
چه گونه باز بگویم سترگ یعنی تو
هزار بار که گفتم بزرگ یعنی تو
تو عالمانه و من کولی هزار آوا
ز انضباط دبستان بحث و فحص رها
تو آن همیشه خطاپوش و من رها در خویش
هزار خنجر خونین ماجرا در خویش
تو نیستی که ببینی سکوت سرد مرا
هزار لحظه خونین و غرق درد مرا
تو نیستی که ببینی به من چه می گذرد
به این غریب مدام وطن چه می گذرد
ندیده ای که شب نارفیق یعنی چه
هزار حسرت و درد عمیق یعنی چه
ندیده ای و نبینی، عقاب خاموشم
دگرچه فایده- آن آفتابِ خاموشم
اگرچه یکسره عاشق ترم رهایی را
شب شراب زده، صبح آشنایی را
تو منتهای کرامت به دست تنگی خاک
تو مرد زنده تاریخ در مغاک هلاک
به بخش کولی آواره ای که من هستم
که سالهاست غریب شب وطن هستم
بزرگوارا! آری- بزرگ یعنی تو