سال 1377 پنجاهمین کتاب استاد باستانی پاریزی با عنوان «در شهر نی سواران» منتشر شد و در مقاله «تکرار آب روان» مطالبی را عنوان نمود که نماینده نوعی تلقی کلی بخشی از دوستداران شعر درباره رباعی به شمار میآید. هرچند باستانی پاریزی در تمام شصت و دو اثر خود با عصای احتیاط به شعر نیمایی و پسا نیمایی نزدیک شده، اما تسلط او برشعر کلاسیک فارسی غیر قابل انکار است. بخشی از مقاله او را نقل میکنیم:
«تنها یک مورد بود که من همیشه دوستان را از سرودن شعر به آن صورت منع میکردم، و آن گفتن رباعی است، هرچند خودم، به قول تقی اوحدی، گاهی مرتکب آن میشوم (اشاره به جمله اوحدی در حق قاسم دیلمی است که گفت: «از مفردان عصر است... و گاهی هم مرتکب شعر میشود!» )
این منع و تحذیر من یک علت نیمه عقلانی و یک علت نیمه تجربی (عقلایی) دارد...... دلیل این منع خیلی ساده است، چه به قول منطقیون از دو وجه خارج نیست: یا رباعی خوب خواهید گفت در حد اعلی، و یا رباعی متوسط خواهید گفت یعنی در حد ضعیف... اگر رباعی شما متوسط و ضعیف، یا بی پرواتر بگویم، بد باشد، طبعاً خیلی زود فراموش خواهد شد... اما فرض میگیریم که شما رباعی خوب و در حد عالی گفته باشید که بلافاصله در ذهنها بنشیند و همه بخوانند و حفظ کنند. در این صورت بدانید و آگاه باشید... تا کُلَه چرخ داده ای، یک راست میرود توی مجموعه رباعیات، و سی سال بعد مردم آن را در کلیات رباعیات خیام خواهند خواند. جُم بخوری اهل شعر آن را به خیام نسبت داده اند». [در شهر نی سواران، چاپ اول ص173 و ص174] هرچند امروز و با ثبت و ضبط رباعیات عالی در مجموعه های متفاوت با نام سرایندگان، میتوان در این نوع نتیجه گیری تردید روا داشت.
مولوی: رگ رگ است این آب شیرین، آب شور
تا قیامت میرود تا نفخ صور
3 - همه جور مضمون در قالب تنگ رباعی ریخته اند و همه کار در این قالب محدود کرده اند. از رباعی متشکل از چند کلمه سراغ داریم:
کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی
مِی باشد و می باشد و می باشد و مِی
من باشم و من باشم و من باشم و من
وی باشد و وی باشد و وی باشد و وی
نظرات شما عزیزان: