وقتی که روحم
زخمی و زهر آلوده
از این قوم نا خویش من
بر صلیب ستم می نشیند
وقتی که احساسم
در زیر تیغ برنده ء
این دغل یاران
شرحه شرحه
اعدام می شود
این شعر به گِل نشسته
واین کلام به دار شکسته
از این گلوی پاره پاره
با این انگشان عزا گرفته
چگونه به رقص آید ؟
بیمار و درد آلوده
آه نهفته ام را
در چاه تنهائیم
غریبانه چال می کنم
و تا غروب بی پایان این حزن
در آغوش شب طلوع خواهم کرد.
نظرات شما عزیزان: