شمس: دشمن تقلید
تیپ استخوانی "خودگرا"ست. متكی به خویش، استقلالطلب، و گریزان از تابعیت و تقلید است. "تقلید" در نظر او، بمراتب از "نفاق اضطراری" بدتر است. فسادها، بیشتر از تقلید، سرچشمه میگیرند.زیرا تقلید، یعنی خود نبودن، یعنی خود فروختن،یعنی كوركورانه سرسپردن! تقلید یعنی بردگی، یعنی گوسفند صفتی، یعنی تائید استعمار، یعنی تشویق استثمار، یعنی زورگوپروری، و اعانت به ظالم!
از اینروی هر فسادی كه در جامعه پدید آید، منشاء آنرا كم و بیش، به گمان شمس، در تقلید، باید جستجو نمود! و از نظر شمس، تقلید، تقلید است، دیگر چه الگوی آن "كفر" ــ ایمان ناراستین ــ و چه "ایمان" ــ باورداشت راستین ــ باشد! موضوع تقلید، هرچه باشد، نمیتوان آب پاكی بر سر تقلید، فرو ریزد، و از پلیدی آن، بكاهد .شمس، در "نفی تقلید" تا آنجا پیش میرود كه میپرسد:
ــ "كسی روا باشد، مقلّد را، مسلمان داشتن؟" ]یا دانستن ؟
و آنگاه در مورد خود، تأكید میكند كه وی، هرگز مقلد نبوده است. بلكه هموراه جستجوگری مشكل پسند، بر خویشتن سختگیر، و انعطافپذیر، بهشمار میرفته است .
"این داعی، مقلد نباشد! ... بسیار درویشان عزیز، دیدم، و خدمت ایشان، دریافتم، و فرق میان صادق و كاذب ــ هم از روی قول، و هم از روی حركات ــ معلوم شده، تا سخت، پسندیده و گزیده نباشد، دل این ضعیف، به هرجا فرود نیاید، و این مرغ، هر دانه را، برنگیرد.
ب-17
نظرات شما عزیزان: