آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 

حافظ نقطه تلاقی اندیشه های متعالی عرفانی و اندیشه های کامجویانه در عین حال عقل گرای خیامی است. از یک سو عشق و جنون و مستی او را به دریافت روحانی و سراسر تدبیر و تدبر فرامی خواند و از سوی دیگر عقلی مآل اندیش از درون او را به اغتنام وقت و دریافت فرصت فرامی خواند. هر دو جریان فکری متعارض حافظ را به غنیمت اوقات فرا می خوانند اما هر یک از منظرگاه خاص خود. اندیشه خیامی تنها شراب را تجویز می کند و تفکرات عرفانی می و معشوق را. آن می ریشه در مجاز دارد و این ریشه در باوری دور. حافظ می نوشد و در پی آن نیست که این شراب شبانگاه ناگاه و گاه و بیگاه و مدام از کجاست:
آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم // اگر از خمر بهشت است وگر باده مست
تفکرات خیامی حافظ را به تدبیر و تدبر در جهان گذران فرا می خواند و برای او بی اعتباری و کوتاهی عمری را در حکایتی کوتاه چندانکه که گذر آب از جویی یا نغمه خوانی هزار آوایی بر گلبنی، به تصویر می کشد. حافظ در هجوم غم های فلسفی، زدگی خود را دیر یا زود در پایان راه می بیند و به اکسیر خیام دست می یازد:
آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد // حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنیم
خیامی ترین بیتی که از حافظ می شناسم در غزلی است که از ابتدا حال و هوایی خیامی دارد و اینگونه آغاز می شود:
حاصل کارگه کون و مکان اینهمه نیست // باده پیش آر که اسباب جهان اینهمه نیست
پنج روی که در این مرحله مهلت داری // خوش بیاسای زمانی که زمان اینهمه نیست
تا در نهایت بیت مورد نظر که :
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی // فرصتی دان که زلب تا به دهان انهمه نیست
نگاه حافظ به زمان و شراب در این بیت نگاهی کاملا فلسفی است و تعبیری که شاعر از فنای فلسفی و فرصت اندک عمر ارائه می کند منحصر به فرد است اگر چه بی سابقه نیست. اشتهای حافظ بر ارمغان ساقی در زمانی که او بر لبه پرتگاه مرگ و نیستی ایستاده است قابل تامل است. فرصت آنچنان کوتاه است که شاید مجال ریزش شراب از لب به دهان را ندارد آنچنان کوتاه که گویی به اندازه سهمی است از زندگی که شاعر از لب دریای فنا تا دل این دریای مخوف دارد. فنای فلسفی موجود در بیت به هیچ عنوان سنخیتی با فنای عرفانی موجود در ابیات دیگر حافظ ندارد. آنچنانکه اغتنام زمان نیز با آنچه تحت عنوان دم را غنیمت شمردن درعرفان می شناسیم مناسبت و همخوانی ندارد. اینهمه ماجرای زندگی و کامجویی انسان در شرف مرگ و نیستی است. حافظ اینگونه کوتاه و تاثیرگذار حقیقتی از عمر رو به زوال انسان فانی را به تصویر می کشد و گریزگاه حافظ از این فرصت کوتاه ماندن و بودن تنها شراب است و بس .
حافظ همچنان بر گذرگاهی سکونت دارد که از یکسو اندیشه های خیامی در هجوم است و از سوی دیگر اوضاع احوال سیاسی و اجتماعی و نا مساعدی روزگار که مدام بر آتش اندوه او دامن می زند. زمانه تلخ و سراسر سالوس حافظ ، او را باز به سوی شرابی تلخ تر فرامی خواند تا اوضاع نا بسامان زمان خود را اینگونه برای لحظاتی شاید به باد فراموشی بسپارد:
می خور که شیخ و زاهد و مفتی و محتسب // چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
در چنین احوالی تنها رفیقی که خالی از خلل است صراحی می لعل و سفینه غزل است که حافظ را از غم بود و نبود می رهاند و برای لحظاتی اگر چه کوتاه آرام و آسوده خاطر می کند:
شراب تلخ می خواهم که مردم افکن بود زورش // که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
پایان بخش دوم

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:زمان,شراب,حافظ, سعدی,خیام,عقل,اندیشه,وقت,فرصت,می, معشوق, :: 19:14 :: توسط : آوا رضایی

فرصت شیرازی
ملقب به میرزا آقا مشهورو معروف به فرصت الدوله در سال 1271 در شیراز متولد شد.

از کودکی به آموختن پرداخت. ودر صرف و نحو، حکمت ، حساب ، هندسه ، تحصیل کرد

و به زبان انگلیسی کاملا آشنا شد. وی علاوه بر آموختن علوم مذکور موسیقی را نیز

فرا گرفت. به دلیل علاقه به تاریخ باستان به فراگیری خط میخی پرداخت کتاب صرف و نحو

را با خط میخی تأ لیف کرد.خط پهلوی رانیز فرا گرفت و مترجم متون پهلوی شد.به آموختن

قاشی پرداخت و در سیاه قلم استاد شد.همچنین در نقشه برداری مهارت داشت واز طرف

دولت به مأموریت ها ومسافرت میرفت.با عکاسی آشنا شد. اویک جعبه شطرنج و مهره های

او راساخت.در خطاطی استاد شد و در خط نسخ ، نستعلیق ،شکسته ،تبحر داشت.فرصت

در سرودن انواع شعر استاد بود مهمترین آثارش عبارتند از :
آثار عجم و شیراز نامه ،( آثار باستانی، تاریخ، جغرافیا،و رجال علم و ادب و سیاست است)

اشکال المیزان (در علم منطق) بحورالحان (در علم موسیقی) ، دیوان فرصت ،

، مثنوی هجرنامه ، تفریظات ،شطرنجیه،رساله در علم هیئت،تصحیح و چاپ

شاهنامه .او ریاست مدارس معارف شیراز را پذیرفت وسپس به انتشار روزنامه فارس پرداخت

که حاوی اخبار رسمی قشون جنوب ایران بود. در جوار آرامگاه حافظ بخاک سپرده شد.
هر زمان سلسله زلف تو در تاب رود                               ای بسا سلسله ها را که زدل تاب رود
فرصتا روی متاب از در جانان همه عمر                          عاشق آن نیست که هر لحظه بهر باب رود
 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:فرصت, حکمت,حساب,هندسه,کتاب صرف و نحو,, :: 18:57 :: توسط : آوا رضایی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 85 صفحه بعد

درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 175
بازدید ماه : 1221
بازدید کل : 187414
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 175
بازدید ماه : 1221
بازدید کل : 187414
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1