آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 

° برنامه مناسب برای آموزش فلسفه چیست؟
 برنامه ی مناسب برای آموزش فلسفه برچند اصل مهم مبتنی است: از جمله انتخاب دانشجوی بسیار با هوش نه دانشجوی وامانده از کلیه ی رشته های دانشگاهی. اصل دوم وجود استعداد مناسب با فلسفه در طالب علم ، و نیز وجود شوق به این علم.
در عصر ما کتب تحصیلی در رشته ی فلسفه، آثار صدرالحکماست و حکمت متعالیه او ناظر به فلسفه مشاء اشراق است،و مبانی تحقیقی او چه به اعتبار ظاهر و چه به لحاظ باطن آمیخته با تصوّف و عرفان است؛ گاهی مطلبی را تقریر می نماید که بسیار مهم است ولی با کمال اختصار که شخص غیر متضلّع از آن می گذرد.
در جایی می فرماید: « کما ان الوجود زائد علی الماهیّه، زائد علی وجود الممکن » یعنی مفهوم وجود بالاتفاق زائد بر ماهیت است و در مرتبه ی ذات ماهیّت قرار ندارد . این معنا مورد اتفاق کافه حکما و متکلّمین است.
اما این معنی که مفهوم موجود زائد بر نفس وجودات خاصّه امکانیه باشد قائل به آن صدرالمتألهین است
و با کمال اختصار مطلب را به روش ارباب عرفان که وجود ممکن نیز فقط به اعتبار جهت حکایت از
سلطان وجود تحقق دارد .«معنی قولنا: ان الوجود زائد فی الممکن ( یعنی وجود امکانی) عین
فی الواجب،معناه: ان ذات الممکن و هویّته لیست بحیث اذا قطع النظر من موجده و مقوّمه یکون موجوداً و واقعاً فی العیان، فلو قطع النّظر الی وجوده عن وجود جاعله لم یکن شیئاً مذکوراً . فوجود الواجب
تمام لوجود الممکن. فثبت ان الوجود زائد فی الممکن ( ای وجود الممکن) و هذه الزیادة لایعرفه الاّ الراسخون فتأمّل فیه.معنای کلام صدرالحکما آن است که وجود ممکن متقوم به حق است و مقوّم خارج از هویت متقوم نیست، وجه آن که فرمود:«فتأمّل فیه» آن است که حقایق ممکنه سهمی از وجود ندارد و وجود حق مضاف به اضافه اشراقیه وجود امکانی است و همین سریان وجود حق مصحّح موجودیت ممکنات است و وجود امکانی ظلّ وجود حق است.
ماهیّت از این جهت ظلّ وجود است که حکایت از وجود می کند. اینکه ما وجود را به ماهیّت تعریف می نماییم لازمه اش آن نیست که این دو از سنخ واحد باشند و لذا گویند« التعریف للماهیّته و بالماهیّة» وجود امکانی در خارج منشأ انتزاع نبات و حیوان و ناطق است و این مفاهیم از وجود واحد انتزاع می شود که وجود انسان مثلاً در عین منشأ انتزاع مفاهیم متکثره است.
بنابر آنچه ذکر شد مفهوم ماهیّت جنبه ی حکایت از وجود دارد. از این جهت ظلّ وجود است. وجود امکانی نیز ظلّ وجود حق است و از جهت حکایت تحقق دارد و قطع نظر از حکایت وجود امکانی بر آن صدق نمی نماید.
از جهت تقوّم به حق و مرآتیت بر آن شی وجودی اطلاق می شود و هر وجود مضاف به حق متقوم به حق است و به اعتبار تقوّم آن به حق، صدق وجود بر آن به ضَر°ب من التبعیّته است. از این جهت که مفهوم وجود بر وجود امکانی وابسته به وجود مستقل حق است وحدت وجود حق وحدت اطلاقی است نه عددی و نه اطلاقی نسبی . و عن علی(ع) «یا هو یا من لاهو الاهو» در روایات نیز به وجود تبعی ظلّ اطلاق شده است. در مبحث تعنیّات قَدَری در مقام واحدیت و عالم اسماء و صفات، بحث از ظلّ به میان آمده و اعیان ثابته در مقام ظهور اظلال و افیاء فیض اقدس و اعیان در مقام ظهور عینی اظلال فیض مقدّس و تجلیات و ظهور حقند.
اینکه صدر الحکما گفت «الممکن ای الوجود الامکان لوقطع النّظر عن جاعله لم یکن شیئاً مذکوراً» بنابر آن که وجود امکانی نفس الفقر نسبت به سلطان وجود باشد با وجود جاعل نیز لم یکن شیئاً مذکوراً ، لایُشارالیه الّا بضرب من التبعیّته و آنچه که ذکر شد از افادات صدر المحققین است که حاصل آن اثبات توحید خاصّی است که مختار و مذاق سالکان الی الله و ائمه معرفت است.

° فلسفه در فرهنگ عصر حاضر چه شأن و مقامی دارد؟
 فلسفه به طریقه ای که عرض شد مطلوب کسانی است که طالب معرفت حقند و آنچه که مرتبط به حق و معبود مطلق است. این طریقه قبایی نیست که برای هر قامتی دوخته باشند. راجع به حکت متعالیه و اهمیت آن باید بحث مفصلی نمود.
بخش6

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:آشتیانی,فلسفه,قیلسوف,فرهنگ,حکمت,کتاب,اشراق,آثار, :: 18:9 :: توسط : آوا رضایی


استاد داریوش طلایی در ۲۶ بهمن ۱۳۳۱ در شهرستان دماوند در خانواده‌ای علاقمند به موسیقی متولد شد. او از یازده سالگی به هنرستان موسیقی رفت و با این که آشنایی و علاقهٔ خاصی با این ساز نداشت به آموختن تار پرداخت. در سال سوم هنرستان و تحت تأثیر علی‌اکبر شهنازی به تار علاقمند شد. پس از گرفتن دیپلم هنرستان هم‌زمان به تحصیل در رشتهٔ موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کار در مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی پرداخت. او در این دوران از خدمت استادانی چون علی اکبر شهنازی، سعید هرمزی، یوسف فروتن، نور علی برومند و عبدالله دوامی بهره مند شد. پس از اتمام تحصیلات از سال ۱۳۵۵ در دانشگاه تهران ردیف تدریس کرد. او در سال ۱۳۵۸ برای تحصیل در رشتهٔ موسیقی‌شناسی به دانشگاه پاریس در فرانسه رفت و دکترای خود را نیز از دانشگاه نانت فرانسه گرفت. او هم اکنون عضو هیات علمی و رئیس گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و همچنین عضو هیات علمی دانشکدهٔ موسیقی دانشگاه هنر است. آثار

ردیف میرزا عبدالله، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
تک‌نوازی سه‌تار، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
سایه روشن، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
چهارگاه، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
شب وصل، مؤسسه فرهنگی هنری دل آواز
دود عود
ساز و آواز
کنسرتی دیگر، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
Calligraphies Vocales همراه با علیرضا قربانی و جمشید شمیرانی (منتشر شده در خارج از ایران)
ردیف سازی و آوازی به همراه رضوی سروستانی
کتاب‌ها

نگرشی نو به تئوری موسیقی ایران، مؤسسه فرهنگی هنری ماهور
ردیف میرزا عبدالله، نت‌نویسی آموزشی و تحلیلی
۲۳ قطعه از پیش‌درآمدها و رنگ‌های علی اکبر شهنازی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:داریوش طلایی,موسیقی,تار,فرهنگ,هنر,ایران,کنسرت,, :: 10:54 :: توسط : آوا رضایی


آغاز دوباره موسیقی مردمی در ایران از همان آغاز هم مورد علاقه‌ و تایید متولیان فرهنگی نبود. قبولِ تولدِ نوزادی ناخواسته بود که کم کم داشت جان زائو و قابله را با هم می‌گرفت. دیگر نمی‌شد برای مسکوت ماندنش، انقلابی بودن جامعه و جنگ را بهانه کرد. نزدیک به یک و نیم دهه قبل، متولیان فرهنگی بالاخره فهمیدند که نسل جوانِ نیاز به موسیقی‌ای جز موسیقی دستگاهی (که آن هم با نام بی‌مسمای عرفانی رخصت عرض اندام پیدا کرده بود) دارند و اگر در داخل تولیدات به وجود نیاید (مثل سال‌های قبل) خوراک خود را از شهرِ فرشتگان تامین خواهد کرد و این به صلاح نبود. برای همین در اوایل دهه‌ی هفتاد به یکباره سر و کله‌ی موسیقی‌ای که دو دهه دچار تعزیر بود و حتا سازهایش در خفا دست به دست می‌شدند و کارورزانش یا کوچیده و یا شغلی دیگر برای خود دست و پا کرده بودند، در سبد فرهنگی خانواده‌ها پیدا شد. بسیاری جوانان که علاقه و استعدادی در خود سراغ داشتند به سمتش کشیده شدند و با چشم برهم زدنی موسیقی پاپ به بخشی از فرهنگِ شهری بدل شد و این بذر جوانه داد، اما زمین بایر موسیقی مردمی به جای بدل شدن به باغی دل‌انگیز، به محوطه‌ای بدل شد لبریز از علف‌های هرز که در بینشان تک و توکی درخت، آن هم بی‍‌‌میوه قد کشیدند. منصفانه اگر نگاه کنیم موسیقی این پانزده سال نتوانست آثار ماندگار زیادی (در قیاس با انبوه آثار بی‌ارزش) تولید کند. خیلی‌ها آمدند و چهره شدند، برای یک سال، دوسال... اما امروز دیگر خبری از آنان نیست. امروز هم چهره‌های زیادی داریم که یکی دو سال دیگر کسی نامی از آن‌ها نخواهد شنید ولی دلیل این کوتاه عمری چیست؟ کم بود استعداد، نبود انگیزه درست، محدودیت فضا برای تجربه‌های تازه، یا این‌که در کل دوره‌ی آثار ماندگار گذشته و دغدغه‌ای برای تولیدات این‌گونه وجود ندارد؟
مشکل چیزی اساسی‌تر است. فرزند ناخواسته‌ی موسیقی مردمی در کل کسی را نداشته تا تربیتش کند و آداب معاشرت به او یاد بدهد. پدری داشته که شب و روز کتکش می‌زده و به هر بهانه گوشش را می‌کشیده و مادری که مدام فلکش می‌کرده تا مبادا حرف زشتی از دهانش بیرون بیاید و حالا از کودکی که در این فضا بالیده چطور می‌توان انتظار داشت آدمی سالم و سخن‌ور باشد؟ بعد از آغاز دوباره موسیقی در ایران، بخش تولید آن به پخاش‌های موسیقی دستگاهی سپرده شد. البته پخاش‌های منتخبی که توجیه شده بودند و از همان متولیان فرهنگی خط می‌گرفتند و می‌گیرند همچنان. یعنی کسانی که تا آن روز تنها وظیفه‌ی تکثیر و رساندن آلبوم‌های موسیقی سنتی به سی.دی‌فروشی‌ها را به عهده داشتند، به چشم برهم زدنی و بدون هیچ شناخت و آگاهی و سررشته‌ای در موسیقی مردمی، تصمیم‌گیرِ تولید این آثار شدند و از آن‌جا که در اغلبشان دغدغه تولیدِ هنری وجود نداشت و تنها به برگشت و زیاد شدن سرمایه خود فکر می‌کردند، سعی کردند به کارورزان موسیقی تولید آثاری را سفارش بدهند که مخاطب عام را به خود جلب کند و این‌چنین شد که موسیقی مردمی نتوانست از چرخه‌ی مصرفی بودن قدم بیرون بگذارد، مگر در معدودی موارد که تهیه‌کننده خصوصی در پشت آثار تولید شده بود، یا خود خواننده به سلیقه و با سرمایه‌ی خودش آلبوم تولید کرده بود. از طرفی مرکز موسیقی با شوراهای ترانه و موسیقی‌اش هم دست و پای کارورازان را بست. یعنی هر نوع نوآوری در ترانه و موسیقی را غیرمجاز دانست و در هر دوی این شوراها افرادی را نهاد که شناخت و تجربه‌ای درمورد ترانه و موسیقی روز جهان نداشتند و از دریچه‌ی تنگِ آگاهی خود در مورد آثار ارائه شده نظر می‌دادند. آنان در را به روی آثار سبک و مصرفی گشودند و کم کمک آثار مجوزدار تولید داخل از آثار سطحی لس‌آنجلسی رِنگی‌تر شدند و در مقابل، آثار اجتماعی و متفاوت که ممکن بود فصل تازه‌ای در موسیقی مردمی باشند، نتوانستند مجال ارائه پیدا کنند. ممیزی سلیقه‌ای درباره‌ی ترانه و اجرا و موسیقی و حتا جلدِ آلبوم‌ها اعمال شد. مرکز موسیقی ماه به ماه تغییر روش داد و با عوض شدن هر مدیر و معاونی خوان دیگری بر هفت‌خوان مجوز افزوده شد. برای مدتی به شکلی مضحک تستِ صدا از کسانی گرفت که می‌خواستند آلبوم موسیقی بیرون بدهند. (پنداری از کسانی که بخواهند کتابی منتشر شود امتحان دستور زبان فارسی گرفته شود!) برای چند وقت مجوز را به نام خواننده صادر کرد و بعد که دید رشته‌ی آثار تولیدی از دست تهیه کننده‌ها خارج می‌شود، اعلام کرد خواننده حتمن باید کارهایش را از طریق تهیه‌کننده به آن مرکز ارائه کند. مجوزهای خیلی کنسرت‌ها را با بهانه‌های مختلف و بدون فکر کردن به سرمایه‌گذار و احترام به مخاطبین خواننده‌ها، دو روز مانده به اجرا باطل کرد. دم به دم خواننده و آهنگساز و ترانه‌سرا را به دلایل مختلف و من درآوردی ممنوع‌الفعالیت کرد. سال به سال جشنواره متروکی را با عنوان «موسیقی فجر» برگزار و به سوگلی‌های خود جایزه داد و آشِ شورِ دست‌پختِ خود را بَه‌بَه‌کنان سرکشید. در این بین کارورزانی که موسیقی و ترانه را به شکل جدی دنبال می‌کردند یا در کل بی‌خیال مجوز شدند و به تولید زیرزمینی آثار خود روی آوردند، یا به کوچ و ارائه آثارشان در خارج از کشور تن دادند. الباقی هم به همین چرخه خو کردند و اجازه دادند به شعورشان توهین و برایشان متر و معیار تایین شود برای آفریدن و اندیشیدن. قبول کردند رعیتِ مرکز موسیقی باشند و به باریکه آبِ مرحمتیِ مجوز آلبوم‌هاشان (آن هم بعد از یکی دو سال خاک خوردن در آن مرکز) سر خم کنند. پذیرفتند به شکلی اجباری روی صحنه‌ی همان کنسرت‌های آبکی از مدیران مرکز موسیقی تشکر کنند تا مجوز کنسرت‌های بعدشان تضمین شده باشد. به انتشار آثار مثله‌شدشان راضی شدند و قبول کردند که اجرای زنده یعنی همین سیرکی که ماه به ماه در سالن‌های زیر دوهزار نفری پایتخت برگزار می‌شود و خوانندگی یعنی چاپِ عکس روی جلد مجلاتی که تنها با شُل کردن سرِ کیسه می‌توان روی جلدشان رفت و پدیده‌ی موسیقی لقب گرفت! تمام انتظاراتی که از موسیقی و ترانه به عنوان بخش عظیمی از فرهنگ شنیداری مردم می‌رفت در همین چهارچوبِ بسته خلاصه شد.
در کل کودکِ نوپایی که امید به بالیدنش می‌رفت آن‌قدر توسری خورد که حالا برای نفس کشیدن هم باید از قیمین خود هزار بار اجازه بگیرد و بنا به آموزشی که به او داده شده چیزی جز سکوت از دهانش شنیده نمی‌شود. درواقع موسیقی امروز ما برآورده نیروی نهفته و استعدادِ پنهانِ کارورزانش نیست. نمایشی‌ست برای خالی نبودن عریضه. شبحی‌ست از آن‌چه باید باشد. متولیان فرهنگ، این ساز را به گونه‌ای کوک کرده‌اند که تنها صدای مورد نظر خود را از آن بشنوند و این با ذاتِ هنر در تناقض است. نمی‌شود برای رشته‌ی از هنر وظیفه و چهارچوب تایین کرد. هنر با بخش‌نامه‌های اداری جهت نمی‌گیرد. نگاهِ گزینشی به موسیقی و ترانه باعث شده آثاری که این روزها منتشر می‌شوند (آن هم اغلب در سوپرمارکت‌ها و کنار شانه‌های تخم مرغ و تخمه ژاپنی و دستمال توالت) به شدت باسمه‌ای و بی‌خاصیت از آب دربیایند و امروز مخاطب جدی موسیقی دیگر به آثار مجوزدار اعتماد ندارد و موسیقی و ترانه پیشرو را از زیرزمین می‌شنود. آینه‌ی موسیقی پاپِ مجاز آن‌قدر کِدِر شده که نمی‌تواند تصویری از جامعه و مردم را منعکس کند. رنگین بودن نورپردازی کنسرت‌های دست به عصا و عکس‌های گول‌زنک خوانندگان سولاریوم رفته و بندانداخته روی جلد آلبوم‌ها که تنها مشغول کپی کردن مدل مو و لباس ستاره‌گان فرنگی‌ هستند هم نمی‌تواند به این مُرده، روحِ زندگی بدمد. موسیقی مردمی (به خصوص در بخش غیرمصرفی و اجتماعی) مُرده و تمام تقصیرها متوجه متولیان فرهنگی‌ست، چرا که از نگاه آنان موسیقی خوب، موسیقی مُرده است.

یغما گلرویی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 5 دی 1391برچسب:یغما گلرویی,کودک,فرهنگ,کنسرت,صحنه,اجرا,آهنگساز, :: 19:34 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:کشور,تعارف,فرهنگ,, :: 13:49 :: توسط : آوا رضایی

موسیقى تراوش احساسات و اندیشه‌هاى آدمى و مبین حالات درونى وى مى‌باشد. شنیدن یک آهنگ آرامبخش و جذاب مى‌تواند پایان‌پذیر خستگى‌ روزانه شما باشد. واژهٔ موسیقى که در عربى قَى تلفظ مى‌شود ریشهٔ یونانى دارد. از زمان منصور خلیفهٔ عباسى توجه به آثار یونانى آغاز شد و سپس در دوران هارون پنجمین خلیفهٔ عباسى (۱۹۸-۲۱۸ هـ) با تأسیس بیت‌الحکمه به اوج خود رسید. مقارن همین دوران بوده است که واژهٔ موسیقى راه یافته و به‌تدریج جایگزین غناء عربى شده است.
براساس مدارک موجود واژۀ موسیقى و هم‌خانواده‌هاى آن در مفاتیح‌العلوم خوارزمى و رسالهٔ موسیقى اخوان‌الصفاء دیده مى‌شود که هر دو متعلق به سدهٔ چهارم هجرى (دهم میلادی) است. خوارزمى در تعریف موسیقى مى‌گوید: موسیقى به معنى پیوند آهنگ‌هاست… . تعریف سادهٔ موسیقى یا صداهاى موسیقایی، صداهاى خوشایندى مى‌شود که انسان از شنیدن آنها احساس لذت مى‌کند.
با بالا رفتن سطح فرهنگ و هنر معلوم شد صداهاى خوشایند، صداهایى هستند که از نظمى خاص پیروى مى‌کنند و بین آنها نسبت‌هاى معینى وجود دارد. براى همین عدد در موسیقى داراى اهمیت بسیارى است. تا جائى‌که فیثاغورث معتقد است که عدد اصل وجود در آفرینش است.
پیروان او اجسام را هر یک عدد مى‌داشتند و معتقد بودند که چون کرات آسمانى و افلاک از یکدیگر فاصله‌هاى معینى دارند، از نسبت آنها نغمه‌ها ساخته مى‌شود و آوازها در اصل ناشى از حرکت افلاک هستند.
ابوعلى‌سینا مى‌گوید: موسیقى علمى است ریاضى که در آن از چگونگى نغمه‌ها، از نظر ملایمت و تنافر و چگونگى زمان‌هاى بین نغمه‌ها بحث مى‌شود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تألیف کرد.
ابونصر فارابى در احصاءالعلوم موسیقى را علم شناسایى الحان مى‌داند که شامل دو علم است: یکى علم موسیقى عملى و دیگرى علم موسیقى نظری. امروزه نیز این تقسیم‌بندى در موسیقى وجود دارد. افلاطون در تعریف موسیقى مى‌گوید: “موسیقى یک ناموس اخلاقى است که روح و جهانیان و بال به تفکر، و جهش به تصور، و ربایش به غم و شادی، و حیات به همه مى‌بخشد.”
مرحوم خالقى در کتاب نظى به موسیقى مى‌نویسد: “موسیقى صنعت ترکیب اصوات و صداهاست به‌طورى‌که خوشایند باشد و سبب لذت سامعه و انبساط و انقلاب روح گردد.”
و بتهوون در تعریف زیباى خود مى‌گوید: موسیقى مظهرى است عالى‌تر از هر علم و فلسفه‌ای، موسیقى سنتى ایران شالم قطعاتى است که در مجموع به‌عنوان ردیف موسیقى ایرانى گفته مى‌شود. امتیاز موسیقى ایرانى در امکانات وسیع مقامى و ملودى‌هاى غنى آن است. این موسیقى هنرى است بسیار ظریف و عمیق.

هنر، یکی از بارزترین جلوه‌های اسرار‌آمیز فرهنگ و تمدن انسانی است که همواره بر حیات انسانی سایه افکنده است. هر جا کاوش‌های تاریخ تمدن و باستان‌شناسی، نشانی از تمدن و فرهنگ بشری و تجلی آن کشف می‌کند، در هر سرزمینی که تمدنی به عرصه ظهور می‌رسد، آثار و مظاهر گوناگون هنری، اعجاب پژوهشگران تاریخ تمدن و هنر را برانگیخته است و رموز ناپیدای آن، حکیمان را به اندیشه و تأمل فرو برده است. یک محقق تاریخ هنر، با مطالعه آثار هنری و جلوه‌های آن، سیمای روشنی از تمدن و فرهنگ بشری در سرزمین‌های پیشین به نمایش می‌گذارد. هنر، از اسرار آفرینش و حیات فرهنگی انسان است که اندیشمندان علوم انسانی را به پژوهش بیشتر فرا می‌خواند.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:موسیقی,فرهنگ,هنر,یونان,عرب,ملودی,تاریخ تمدن,, :: 1:13 :: توسط : آوا رضایی

رئیس دانشکده فلسفه وین:
اخلاق در دنیای امروز بیش از هرزمان دیگری اهمیت دارد
رئیس دانشکده فلسفه و علوم آموزش دانشگاه وین با اشاره به اینکه در اروپا مدت کوتاهی است که بین اخلاق، اقتصاد و تجارت، ارتباط علمی جدی برقرار شده است گفت: اخلاق در جهان معاصر اهمیت زیادی پیدا کرده و رشد فناوری و جهانی شدن از دلایل اهمیت توجه جدی به اخلاق است.
به گزارش خبرگزاری مهر، پیتر کامپیتس رئیس دانشکده فلسفه و علوم آموزش دانشگاه وین که در جلسه هیئت علمی گروه اخلاق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی شرکت کرده بود، گفت: اخلاق در اقتصاد و اخلاق در تجارت دو بحث مجزا هستند، اخلاق در اقتصاد به کلان صنعت و تولید نگاه می کند، اخلاق در تجارت به بخش تجاری آن و روابط و اصول اخلاقی بین کارگر، کارفرما و مصرف کننده می‌پردازد.
وی افزود: دو اصل «منافع بیشتر» و «ایجاد مسئولیت اخلاقی» در عرصه اخلاق اقتصادی مطرح است. مسئولیت یک سهامدار دو وجه دارد و ما اگر بخواهیم منافع را بیشتر کنیم این یک امر طبیعی اخلاقی است ولی باید بدانیم نه به هر قیمتی.
عضو آکادمی علوم و هنر اروپا و عضو جامعه نویسندگان اتریش در ادامه صحبتهای خود گفت: اگر بخواهیم به سابقه بحث رابطه بین اخلاق و اقتصاد نگاهی کنیم، از دیدگاه ارستویی و اروپایی، اخلاق و اقتصاد در حوزه مبانی علم و سیاست جای می‌گرفته و برای سالهای طولانی در این حوزه معرفتی مطرح بوده است.
کامپیتس تأکید کرد: ما در کشورهای غربی، کالایی را در کشوری فقیر تولید می‌کنیم و در همان کشور به قیمت بالا می‌فروشیم. در آنجا مردم کم‌درآمد از این کالا استفاده می کنند یعنی ما از آن مردم محروم، به خاطر منافع خودمان سوء استفاده می کنیم. این تجارت، اخلاقی نیست و به همین دلیل است که یک حرکت اعتراضی در آن کشورها ایجاد شده است.
عضو سازمان جهانی یونسکو با اشاره به این نکته که از دیدگاه کاپیتالیستی دو گروه عمده سهامداران و افراد متمول و همچنین افراد عادی می‌توانند از اخلاق بهره‌مند شوند، افزود: متأسفانه در دوره ای قرار گرفته ایم که در حوزه اخلاق مشکلاتی به وجود آمده است.
وی تأکید کرد: اخلاق در جهان معاصر اهمیت زیادی پیدا کرده است و یکی از دلایل اهمیت توجه جدی به آن، رشد فناوری است،همچنین جهانی شدن نیز این مهم را بیشتر جلوه می دهد.
کامپیتس در پایان صحبت های خود با ذکر این نکته که در گذشته، علوم پایه و پزشکی نیز حتی مقید به ارزشها نبودند وفقط مهم پیشرفت علوم بود، گفت: به تازگی بحث مسئولیت اخلاقی در این علوم نیز در سطح بالایی مطرح شده است. در واقع ما امروز با این سؤال مهم درگیر هستیم که در حوزه تولید علم، مسئولیت اخلاقی و چیستی اخلاق در رشته‌های مختلف علوم را بررسی و نظام اخلاقی آن را تدوین کنیم.
پیتر کامپیتس متولد 28 ژوئن 1942 در شهر وین است. وی درجه دکترای خود را از دانشگاه وین اخذ کرد و مطالعات تکمیلی را در دانشگاه سوربن پاریس گذراند و تا سال 2004 رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه وین بود و هم اکنون رئیس دانشکده فلسفه و علوم آموزش دانشگاه وین است.
از دیگر فعالیت های وی می توان به ریاست جامعه بین‌المللی فردیناند اینر، رئیس آکادمی ملی علوم اتریش، عضو هیئت مدیره انجمن بین المللی ویتگنشتاین، عضو آکادمی علوم و هنر اروپا و عضو جامعه نویسندگان اتریش، عضو شورای علمی کمیسیون اخلاق در ژنتیک در وزارت تأمین اجتماعی و نسل‌ها، مدیر پژوهشگاه گفتگوی اخلاق و علوم، ریاست شورای وین برای اخلاق پزشکی و بیولوژیک، استاد مهمان در آلاسکا، استاد مهمان در دانشگاه زاگرب، استاد مهمان در رومانی و استاد مهمان در دپارتمان فلسفه دانشگاه بایزید استانبول ترکیه اشاره کرد.
وی در سفر خود به ایران علاوه بر حضور در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چند سخنرانی در دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه علوم پزشکی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، انجمن فرهنگی اتریش و انجمن حکمت و فلسفه انجام داد.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:فلسفه,دانشکده وین,آموزش,علوم,اندیشه,فرهنگ,تجارت,جهان معاصر,, :: 14:48 :: توسط : آوا رضایی

اين کلاسها که چند سالي داير بود کمک شايسته اي به پيشرفت نوازندگان کرد و اغلب کساني که هم اکنون کار نوازندگي دارند از تربيت يافتگان کلاسهاي مزبور هستند، ولي کلاس سنتور بعد از چند ماه بهم خورد چون حبيب سماعي مراقبت زيادي نداشت.»
يکي از آرزوهاي اعضاي انجمن موسيقي ملي اين بود که از خود داراي محلي مناسب با ساختمان مخصوص باشند که کنسرتها را در سالن آن بدهند. نخست در صدد اجاره محلي برآمدند، ولي خانه اي که داراي تالار بزرگ باشد پيدا نکردند يا اگر بود نامناسب بود و مال الاجاره آن هم خيلي گران مي شد. سليمان سپانلو که از اعضاي انجمن بود حاضر شد خانه خود را در خيابان هدايت در اختيار انجمن بگذارد که در فضاي آن يک سن تابستاني ساخته شود. نقشه سن مزبور توسط مهندس منوچهر دولتشاهي عضو انجمن کشيده شد، و چنين پيش بيني گرديد که از اول خردادماه 1324 کنسرت هاي اختصاصي انجمن در آنجا داده شود و باشگاه موسيقي هم در همان محل تأسيس شود.
براي تهيه اعتبار جهت ساختمان سن و خريد لوازم باشگاه در نظر گرفته شد که کنسرت مجللي در باشگاه افسران توأم با
شب نشيني اجرا شود.
برنامه کنسرت تهيه شد و در 19 ارديبهشت ماه سال 1325 عملي گرديد. در اين کنسرت علاوه بر آهنگهاي ديگر چند قسمت جالب هم تهيه شد. يکي اين که استاد علي نقي وزيري با نواختن تار بر رونق کنسرت افزود. ديگر اينکه سرکيس جانبازيان استاد بالت با شاگردان هنرستان خود چند رقص و بالت اجرا نمود. اين آهنگ در روي يکي از غزليات شاعر معاصر شهريار ساخته شد:
آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا
بي وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
موضوع قابل توجه ديگر اينکه محمد باقري عضو انجمن، سنتوري ساخته بود که مثل قانون داراي خرکهائي بود که تغيير کوک ساز را آسان مي کرد و تغيير مقام و مايه با آن ترتيب به سهولت انجام ميگرفت. دخترش پريچهر باقري نيز نواختن اين ساز را خوب فراگرفته بود.
از درآمد کنسرت و شب نشيني مزبور سن تابستاني انجمن ساخته شد و باشگاه نيز داير گرديد و از آن پس کنسرتهاي ماهي دوبار انجمن در اين محل داده شد.
علاوه بر کنسرت هاي اختصاصي که ماهي دو مرتبه براي اعضاي انجمن داده مي شد، در دوره اي که انجمن فعاليت داشت، کنسرتهاي ديگري نيز داده است که بطور خلاصه به آنها اشاره مي شود:
1 - کنسرت در جامعه فارغ التحصيل هاي دانشسراي عالي در دوم ارديبهشت 1324.
2 -کنسرت به افتخار کنگره پزشکي ايران در شانزدهم تيرماه 1324 در سالن تماشاخانه تهران که هنرمندان هنرستان بالت سرکيس جانبازيان و چند تن از هنرپيشگان تماشاخانه تهران زير نظر
غلامعلي فکري، کارگردان معروف با شرکت بانو ملوک ضرابي در نمايش نامه "حرم شرقي" در اين برنامه نيز شرکت داشته اند.
3 - شرکت ارکستر انجمن در برنامه جشن سالانه فرهنگ در شانزده مهرماه 1324.
4 - شرکت در برنامه جشن سالانه تأسيس و استقلال دانشگاه در پانزده بهمن ماه 1324، آهنگ "ديلمان" و چهار مضراب "دشتي" که توسط جواد معروفي براي ارکستر آماده شده بود، اولين بار در اين کنسرت اجرا شد و بسيار جلب توجه کرد.
5 - شرکت در برنامه کنسرت به نفع دارالتأديب در شانزدهم خردادماه 1325.
6 - شرکت در جشن آغاز دومين سال کانون کارمندان ليسانسه دولت در تالار دانشکده حقوق، در بيستم اسفندماه 1325 که در اين برنامه علاوه بر عبدالعلي وزيري که همواره در کنسرتها شرکت داشتند، آواز دلپذير بنان نيز بر رونق کنسرت افزود.
7 - کنسرت در سالن انجمن براي ذکر خدمات انجمن به هيئت دولت و جلب توجه آنان که از اين مؤسسه پشتيباني کنند در ششم ارديبهشت ماه 1326.
برنامه اين کنسرت بسيار متنوع بود و يکي از بهترين کنسرت هاي انجمن به شمار مي آمد که براي تهيه آن زحمت بسيار کشيده شد. در قسمتي از کنسرت برنامه اي اجرا شد که "يادي از گذشته" نام داشت و شامل آواز بنان همراه با ويولن ابوالحسن صبا و پيانوي مرتضي محجوبي و تار لطف الله مجد و ضرب حسين تهراني بود. دستگاه شور با يکي از تصنيف هاي عارف خوانده شد و بعد از سالها که نام عارف فراموش شده بود، يادي از او به ميان آمد.
8 - بنابه مقتضاي جمعيت دوستداران فرهنگ فرانسه، انجمن موسيقي در هفتم ارديبهشت همان سال کنسرتي در سالن انجمن موسيقي ترتيب داد که شنوندگان ايراني بيشتر از خارجيان بودند.
9 - کنسرت انجمن به نفع پرورشگاه خيريه بانوان در بيست آذرماه 1326 در تالار فرهنگ.
10 - کنسرت انجمن به مناسبت جشن هفت روزه شير و خورشيد سرخ ايران در تالار فرهنگ در ششم آبانماه همان سال.
11 - کنسرت به ياد حافظ (29 ارديبهشت 1327) در سالن سينما رکس، 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 اسفند 1390برچسب:سینما,کنسرت,فرهنگ,دوستدار,جشن, یاد,حافظ, سعدی,باشگاه,رقص,بالت,عضو,نوازنده, :: 10:39 :: توسط : آوا رضایی

نخستین آثار ادبی، هنگامی پدید آمد که آدمی سخن گفتن را برای بیان احساس و اندیشه در تخیل خود به کار برد و همین نخستین گفتارها بود که پایه و مایه ادبیات شفاهی شد، سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر انتقال یافت و نامش به صورت قصه بر صفحه روزگار باقی ماند و همچنان باقی است!
مردمان روزگاران کهن به یاری گفتار، به بیان ترس، اندوه، شادی و شگفتی خود می پرداختند و به هنگام رویارویی با پدیده های طبیعی چون رعد و برق، برف، باران و... از تخیل خود مایه می گرفتند، فکر می کردند، کم و زیاد می نمودند و علت هایی را برای آن می جستند، خدایانی را سبب آنها و خدایانی دیگر را سبب دگرگونی و تغییر و تحول آنها می دانستند.
همین امر باعث شد که انسان، این موجود عجیب، رفته رفته سبب واقعی بسیاری از پدیده ها را دریابد. ولی افسانه های خیالی را که، در خیال خود ساخته و پرداخته بود، در مواقع فراغت، با آب و تاب برای یکدیگر نقل می کردند اگر چه دور از باور و یا نزدیک به باور بود، ولی بسیاری شنیدنی و بعد از شنیدن، قابل باور می شد که امروزه هنوز به صورت قصه و یا ادبیات شفاهی همچنان باقی مانده است و به صورت یکی از کهن ترین مجموعه آثار ادبی از روزگاران قدیم تا امروز در سرزمین های مختلف و به زبان های گوناگون پدیده آمده است و امروزه یکی از مؤثرترین هنرها و با ارزش ترین وسیله برای رشد فکری مردم این سرزمین به ویژه کودکان به شمار می آید.
کودکان، مخاطب و شنونده و کهنسالان، رسالت گفتن قصه ها و افسانه هایی که از پیشینیان خود آموخته و به ارمغان آورده بودند و یا شبها به واسطه آن به خواب عمیقی فرو می رفته اند، به عهده داشتند و دارند و جالب اینکه بعد از بازگویی و تکرار قصه های گذشتگان، خود را تا حدی ازقید و بند دانسته های کهن آزاد می پنداشتند و شاید به همین خاطر است که قصه ها جاوید ماندند، نسل به نسل گفته شدند و سرانجام به صورت داستان بر صفحه روزگار باقی ماندند و با اینکه قدمت آن به سه هزار سال
پیش از میلاد مسیح می رسد بار رسالت گفتن همراه داشتند، زیبا بودند، اعجاب انگیز می نمودند و برای شنونده هر دوره ای شگفت آور بودند.
با این تفاسیر، هنر قصه گویی در هند پانزده قرن پیش از میلاد به عنوان اولین نهاد قصه به زبان سانسکریت آغاز شد و پس از قرن اول میلادی به زبانهای دیگر سرزمین، مانند: تامیل، بنگالی، پنجابی، آسامی و... گسترش پیدا کرد.
بیشترین محتوای قصه هندیها، معمولاً در نیایش خدایگان یا حماسه پهلوانان و یا سحر و جادو بود که معمولاً بیانگر عمیق ترین احساسهای انسانی نسبت به طبیعت بود و یا حکایت هایی در قالب زندگی حیوانات که به بیان پیامهای اخلاقی می پرداخت.
قصه و قصه گو در بیشتر نقاط جهان، جایگاه خاص خود را داشته و دارد. حتی در دورترین نقاط جهان مانند آفریقا، که صاحب یکی از غنی ترین گنجینه های ادبیات شفاهی جهان (قصه گویی) است. قصه گوهای آفریقایی وارث و نگهبان این گنجینه بوده اند. آنان قصه، افسانه، ضرب المثل و... را از نسلی به نسل دیگر منتقل نموده اند و بیشترین اهداف قصه گو، پیام آموزشی- اخلاقی آن بوده است.
از این رو قصه گوها آموزگاران قبیله به شمار می رفتند و مورد احترام قبیله بوده و همچنان هم هستند تا جایی که بیشترین ضرب المثل  های آفریقایی برخواسته از همین قصه هاست و از ارزش ویژه ای برخوردارند تا آنجا که مردم آفریقا قصه را هم پایه و هم سو با زمین و آب و دام خود می دانند.
در همین رابطه، ادبیات کهن و کلاسیک اروپای قبل از میلاد هم که شامل دوره قبل از قرون وسطی و قرون وسطی، رنسانس و پیدایش مکتبهاست برپایه ی ادبیات و زبان یونان باستان پدید آمد. پیشینه ادبیات یونان به نهصد سال قبل از میلاد
بازمی گردد.
در این دوران، داستانها و قصه های حماسی و غنایی، حکایت های حیوانات و نمایش نامه شکل گرفت و در همین روزگاران بود که افلاتون و ارستو در زمینه فلسفه و نقد ادبی نظریه هایی را ابراز نمودند که قرنها بر ادبیات اروپا تأثیر گذاشت. در همین دوران، در کشورهای دیگر اروپایی، ادبیات، محدود به افسانه های خدایان و کاملاً عامیانه بود.
بیشترین قصه ها را در اروپا خنیاگران می گفتند. اروپاییان کهن، قصه هایشان را به صورت آوازی دلنشین، سرگرم کننده و خیلی آرام آهنگین می گفتند، طوری که جذاب می نمود و به دل می نشست و یا برعکس، آواز های خنیاگران را به صورت قصه برای دیگران سینه به سینه نقل می کردند.
قصه  ها، زیباترین هنر در طول تاریخ و پیش از آن به شمار می آیند. در این راستا، اولین هنر انسان و هنرنمایی قصه گویی، در زمان هایی که هیچ وسیله آموزشی- هنری نبود هنر قصه گفتن بود که قصه گو از اندیشه تخیل خود مایه می گذاشت و کودکان را سرگرم می نمود و بزرگترها را به فکر مشغول می داشت که اکثراً بومیان، این رسالت را به عهده می گرفتند. مثلاً در آمریکا، ادبیات شفاهی به ویژه قصه را بومیان سرخپوست و اسکیموها پدید آوردند. قصه های این سرزمین، معمولاً مجموعه ای از افسانه ها درباره شکار، نبردهای قبیله ای، روابط خانوادگی و رسم و آیین ساحران قبیله بود که بیشترین درون مایه ادبیات بومی و قصه های بومیان آمریکا به شمار می آیند. اخیراً بعضی از نویسندگان بومی سنت ها و ادبیات شفاهی در قصه های بومی مردم خود را با استفاده از قالب های تازه ادبی، به صورت داستان در آورده اند و از این طریق مردم جهان به ویژه کودکان را به قصه گوها و زندگی و اندیشه آنان آشنا نموده اند و همچنین در آسیا، بیشتر قصه ها را به صورت لالایی، متل، قصه و افسانه های کهن برای کودکان گفته می شود و گفته می شده است!
با این تفاسیر، از کهن ترین زمانها یعنی از زمانی که بشر آغاز سخن نمود و توانست تجربه ها و احساسات، اندیشه ها و باورهای خود را به صورت ماجرا، قصه و... به کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان منتقل کند، امروزه هنوز مشخص نشده است، که این انبوه قصه ها، متلها، افسانه های کهن، حماسه ها، استوره ها و داستان ها را در آسیا، آمریکا، آفریقا و اروپا چه کسانی برای اولین بار خلق کرده اند.
ولی آنچه معلوم است اینکه قومی نیست که فرهنگ او از این گونه آثار خالی باشد و با وجود ماندگار شدن و جاوید ماندن قصه ها، مشخص می شود که بشر اولیه احساس و عواطف بشر امروزی را داشته است!
همچنان که می بینیم، یک رابطه فرهنگی- اجتماعی
و حسی- عاطفی، در بین تمام فرهنگها و یک همبستگی فرهنگی- عاطفی ویژه ای بین کودکان و نوجوانان سراسر جهان از طریق قصه و داستان به وجود آمده است و این خود قابل تحسین می باشد و از ارزش هنری قصه و داستان به ویژه قصه گو و داستان¬نویس به شمار می آید که تا به حال هیچ هنری، این چنین در سراسر جهان در این راستا هنرنمایی نکرده است!!
همان طور که اشاره شد، مثلاً در سرزمینهای آسیایی مردمان غارنشین، وقتی به دور هم جمع می شدند ماجراهایی را که به هنگام شکار پیش آمده بود، به صورت قصه بازگو می نمودند و یا در میان قبیله های آفریقایی قصه گوی دهکده افسانه های پندآموز درباره جانورانی مانند تمساح، پلنگ، فیل و غیره نقل می کرد و در میان قبیله های سرخپوست پیرمردی خردمند و باتجربه به کنار چادر می نشست و قصه هایی را در رابطه با گاومیش و روح بزرگ و... برای کودکان می گفت و یا هندیها معمولاً رازهای طبیعت و عجایب را به صورت قصه بازگو می کردند و در میان قبیله های کشاورز و دامپرور ایران موبد و یا بزرگ قبیله، درباره جهان آفرینش، نبرد همیشگی میان نیکی و بدی، باران، خشکسالی و چگونگی پیدایش آتش و... را به صورت قصه بازگو می نموده است!
معمولاً قصه ها و داستانها وقتی از یک فرهنگ به یک فرهنگ دیگر می روند و راه می یابند کاملاً با فرهنگ و آداب و رسوم آن مرز و بوم مغایرت دارند، با این حساب خواننده و یا کودک شنونده، خود به خود، خواسته و ناخواسته با یک مجموعه چیزهای تازه آشنا می شود و این مورد ایجاد شگفتی می نماید و برای کودک و نوجوان جالب است و او را به سوی قصه ها و داستانهای جهانی سوق می دهد. (ادبیات جهانی)
و اما در ایران: لالایی ها، متل ها و قصه های عامیانه ایرانی ریشه در تجربه های زندگی و اندیشه ها، شادیها و غمهای مردم روزگاران بسیار کهن دارد و سرآغاز ادبیات کودکان و نوجوانان سراسر جهان از جمله ایران بوده است!
قرار گرفتن سرزمین ایران، در مسیر آمد و شد قومهای گوناگون و پدید آمدن دینهای مختلف در شرق و غرب این سرزمین، سبب راه یافتن فرهنگها و تمدنهای غیرایرانی درتمدن و فرهنگ بومی این سرزمین شد و این فرهنگ غیرایرانی رفته رفته، رنگ و بوی فرهنگ و تمدن ایرانی به خود گرفت و از این طریق فرهنگ و تمدن بومی را غنی تر نمود و بر ادبیات شفاهی و کتبی، به خصوص ادبیات مکتوب ایرانی تأثیر به سزا گذاشت و قصه ها، داستانهای حماسی و حکایتهای بسیاری را در زمینه های گوناگون پدید آورد.
بخشی از این گونه آثار که درک و فهم آنها آسان تر بوده وارد ادبیات کودکان و نوجوانان ایران شد و پایه و مایه دیگری برای قصه و داستان و... به وجود آمد!
مثل داستانهای پرماجرایی مانند اسکندرنامه، قصه های مرزبان نامه، سمک عیار و ...!!
با این تفاسیر، قصه ها، داستانها: هنر انتقال فرهنگها، دست یافتن به رؤیاها، ایجاد واکنش های فرهنگی، سفر به دنیاهای جدید، انتقال فرهنگ و تجربه های کهن، رسیدن به کمال و معرفت الهی، و شنیدنی ترین سرگرمیها و وسیله ای برای رسیدن به آرامش ها....، و شناخت آداب و رسوم بشر کهن و عشق ورزیدن انسان امروز به آنها، همدردی با آنها و آرزوی بودن با آنها...! پس با این حساب، قصه و داستان ابزاری است برای ایجاد ارتباط، یک ارتباط فرهنگی- جهانی، بین مردمان کهن تا به امروز، از طریق زبان قصه گو و داستان نویس...! و ادبیات، نوعی ارتباط است که از زبان هنرمند قصه گو و داستان نویس شروع شده است!!
 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:نخستین,آثارادبی,فرهنگ,استوره,تجربه,اندیشه,حماسی,غنائی,قصه,, :: 17:22 :: توسط : آوا رضایی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 85 صفحه بعد

درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 98
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 213
بازدید ماه : 1259
بازدید کل : 187452
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 98
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 213
بازدید ماه : 1259
بازدید کل : 187452
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1