آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 

با این وصف، "شمس"، با اندوه می‌داند كه همواره خواستن، توانستن نیست. وی را، پیوسته "گفتنی"، بیشتر از "گفتار" است! هرچه را كه از شمس، شنیده‌ایم، تمام گفته‌های او، به شمار نمی‌روند. شمس، از گفتنی‌های خود، بیشتر از ثلثی را، نگفته است .زیرا اظهار گفتنی نیز ــ هرچند با اراده‌ای بس نیرومند، به عنوان پشتوانه همراه باشد ــ بدون رعایت هیچ شرط و قید، همواره میسر نیست. زیرا، نخست، عرصه سخن خود، بس تنگ‌تر است، از عرصه معنی (ش256). و دیگر آنكه، در جهان شمس:
"هنوز ما را، اهلیت گفت، نیست!
كاشكی اهلیت شنیدن بودی! تمام ــ گفتن"، می‌باید، و "تمام ــ شنودن"؟
] اما سوكمندانه [ :
ــ بر دل‌ها، مُهر است
ــ بر زبان‌ها، مُهر است!
ــ و بر گوش‌ها، مُهر است
در نظر "شمس"، كم و بیش، همه، احیاناً بدون آنكه خود بدانند یا بخواهند، به‌گونه‌ای "منافق"اند ــ حتی یاران به ظاهر صمیمی، و یكدل و همرنگ .دورویی و نفاق، شیوه اضطراری زندگی، در جهان سوءِ تعبیرها و سوءِ تفاهم‌هاست! دورویی، وسیله‌ای دفاعی، در "نبرد ــ شیوه" زندگی است.
"شمس"، معترف است كه خود ناچار، بارها، به نفاق، به خودپنهان‌گری، به دوگویی، به خود بودن و دیگری جلوه نمودن، زیسته است .
دامنه نفاق و دوگونه زیستی، معمولاً به شیوه رازگرایانه در سخن درونگرایان استخوانی، سرایت می‌كند. و شمس، ابایی ندارد از اینكه اعتراف نماید كه سخنش پر از رمز و راز است. و هرگاه صلاح بداند، آن‌را بر دیگران آشكار می‌سازد، و هرگاه كه نخواهد، آن‌را همچنان، ناگفته باقی می‌گذارد:
1- "دلم می‌خواهد كه با تو، شرح كنم! ] اما[ همین "رمز" می‌گویم،
بس می‌كنم! ... 2- "روزی رمزی می‌گفتم، و كشف می‌كردم، و نمی‌خواستم كه معنی بر وی (شهاب هریوه)، كشف نشود
3- " ... من آن نیستم كه بحث توانم كردن! اگر تحت‌اللفظ، فهم كنم، آن‌را نشاید كه بحث كنم. و اگر به زبان خود، بحث كنم، بخندند و تكفیر كنند! "شمس" در جهانی سخت‌گیر و متعصب به‌سر می‌برد كه اقلیت‌ها و حتی رهبران اكثریت، در كشاكش زندگی و تنازع برای بقا، "تقیه"، كتمان، رازداری، پنهان‌كاری، خود نبودن و دیگری جلوه نمودن، و ضرورت ماسك فریب دفاعی را، بر چهره خویش، به‌صورت سنت، صلاح‌اندیشی، سیاست، و دستوری مذهبی، پذیرفته‌اند. حتی "ملاحده الموت" ــ بی‌پرواترین جانبازان تاریخ، به خاطر عقیده و آرمان ــ نیز، چنانكه در بخش "شاهد زمان" خواهیم دید ــ به تقیه و مصلحت، "نو مسلمان" می‌شوند. خلیفه عصر شمس ــ الناصرلدین‌الله (خلافت 622 - 576 هـ /1225-1180م) ــ بنابر 45 سال تجربه خلافت، با مكر تمام، از سوئی فدائیان مسخ شده الموت را به مزدوری، برای آدم‌كشی می‌گیرد، و از سویی دیگر، به شیوه "اهل فتوت"، جامه می‌پوشد و به "فقه شیعه"، روی می‌آورد! در چنین جهانی، "شمس" نیز، ناگزیر است، هر جا كه دیگر تخیل خلاق وی، از برقراری هماهنگی میان اموزش مذهب خداسالاری، و آئین انسان سالاری زبون ماند، رسماً از شیوه "تقیه" پیروی كند. شمس، با افسوسی انگیخته از تجربه‌هایی تلخ، اعتراف می‌كند كه:
ب-13

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:سماع,شمس,قونیه,آموزش,رقص,درویش,, :: 10:10 :: توسط : آوا رضایی

شمس، تنگ‌حوصله است. بازاریاب نیست. از پی مشتری نمی‌گردد، و عوام‌فریبی نمی‌كند. از این‌رو، با كاربرد هرگونه دستورالعمل روانشناسی توده، به خاطر بازاریابی و جلب عوام، مخالف است. خواستار شیوه استثنائی دویدن صید از پی صیاد است، نه روش متداول پی‌جویی صیاد از صید! و دیرگیری‌ها و تنهایی‌های او نیز، همه از این خوی، سرچشمه می‌گیرد. حتی، زمانی كه شمس را، بر این خوی خودگرایی او، متذكر می‌سازند، و از وی می‌خواهند كه سخن باید بر وفق صلاح، و درك مردم گوید، خشمگین می‌شود، و گوینده را، فاقد صلاحیت چنین دستوری به خویش، می‌خواند:
"آنجا، شیخی بود. مرا، نصیحت آغاز كرد كه:
ــ با خلق، به قدر حوصله ایشان، سخن‌ گوی! و به قدر صفا، و اتحاد ایشان، ناز كن!
گفتم:
ــ راست می‌گویی! ولیكن، نمی‌توانم گفتن جواب تو! چو، نصیحت كردی، و تو را، حوصله این جواب، نمی‌بینم. شمس، مخاطبان خود را مشخص كرده است. وی می‌داند كه روی سخنش با كی است. از این‌رو، به هنگام اعتراض، نسبت به پیچیدگی سخنش، آشكارا، اعلام می‌دارد كه:
"صریح گفتم ... كه:
ــ سخن من، به فهم ایشان، نمی‌رسد!� مرا � دستوری نیست كه از این نظیر (مثال)های پست گویم! آن اصل را می‌گویم، بر ایشان، سخت مشكل می‌آید! نظیر آن، اصل دگر می‌گویم، پوشش در پوشش، می‌رود!
"مخاطب شمس"، ابرمرد است، انسان والاست، شیخ كامل است، كسی است كه مسئول رهبری مردم است! روی سخن شمس، متوجه رهبران است، نه پیروان:
"مرا در این عالم، با عوام، هیچ كاری نیست! برای ایشان، نیامدم! این كسانی كه رهنمای عالم‌اند، به حق، انگشت، بر رگ ایشان، می‌نهم. "من شیخ را می‌گیرم، و مؤاخذه می‌كنم، نه مرید را! آنگه، نه هر شیخ را، شیخ كامل را! .
"شمس"، تنها به خاطر حرف، حرف نمی‌زند. وی را تا گفتنی نباشد، و یا تا زمان و مكان را، مناسب نیابد، لب به سخن نمی‌گشاید .لیكن، هنگامی نیز كه ابلاغ پیامی را لازم می‌شمارد، در خود، چیزی گفتنی، احساس می‌نماید، آنگاه، بی‌پروا از مقتضیات زمان و مكان، با احساس مسئولیتی رهبرانه، لب به سخن می‌گشاید، و مستمع خویش را، از فراسوی قرن‌ها، مخاطب قرار همی‌دهد:
"چون گفتنی باشد، و همه عالم، از ریش من، درآویزد كه مگر نگویم ... ، اگرچه بعد از هزار سال باشد، این سخن، بدان‌كس برسد كه من خواسته باشم.
ب-12

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:شمس,مکتب مولوی,تبریزی,آموزش,قرآن,, :: 17:12 :: توسط : آوا رضایی

شمس، "سماع" را، "فریضه‌ی اهل حال" می‌خواند، و چون پنج نماز، و روزه‌ی ماه رمضانش، برای اهل دل، واجب می‌شمارد. زیرا، خواص را، دل، سلیم است. و "از دل سلیم، اگر دشنام، به كافر صد ساله رود، مؤمن شود! اگر به "مؤمن" رسد، "ولی" شود
سماع اهل حال، رقص راستینانی كه دلی سلیم دارند، به گمان "شمس"، بزم كائنات است:
"هفت آسمان و زمین، و خلقان، همه در رقص می‌آیند، آن ساعت كه صادقی، در رقص آید!
اگر، در "مشرق"، "موسی"...، بُوَد، هم در رقص بُوَد، و در شادی
"رقص مردان خدا، لطیف باشد و، سبك!
گویی، برگ است كه بر روی آب می‌رود! _ اندرون، چون كوه!...و برون، چون كاه.
آیا از این گستاخ‌تر، و در عین حال، لطیف‌تر، در محیطی خشك و پرتعصب، می‌توان "رقص" را، ستود، و بدان جنبه‌ی تقدس و شكوه آسمانی بخشید؟
آری، آن صدای شمس در ستایش از سماع است، و این پژواك مولوی به استاد است: فراخوان به سماع، دعوت به "بزم خدا"!:
"...قاضی عزالدین در اوایل حال، به غایت منكر سماع درویشان بود. روزی...مولانا، شور عظیم كرده، سماع‌كنان از مدرسه‌ی خود بیرون آمده، به سر وقت قاضی عزالدین درآمد، و بانكی بر وی زد، و از گریبان قاضی را بگرفت، و فرمود كه:
_ برخیز! به "بزم خدا"، بیا!
كشان كشان، تا مجمع عاشقان، بیاوردش، و نمودش، آنچه لایق حوصله‌ی او بود.
... ]قاضی عزالدین] جامه‌ها را چاك زده به سماع درآمد، و چرخ‌ها، می‌زد، و فریادها می‌كرد..." (افلاكی
چرخ‌زدن در رقص، از آموزش‌ها و نوآوری‌های شمس در قونیه است. و بدینسان، در حقیقت شمس، به دستیاری مولوی، برتر از كاونات، قاضی مخالف را، در "بزم خدا"، به رقص درمی‌آورد. و این‌چنین، سد بند تعصب را خود، سدشكن می‌سازد!
ب -10

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:سماع,شمس,قونیه,آموزش,رقص,درویش,, :: 14:27 :: توسط : آوا رضایی

شمس: میزبان بزم خدا
دگرگونی، خلاقیت و زایائی هنری مولوی در زندگانی دومش، تنها در شاعری او، خلاصه نمی‌شود. بلكه در موسیقی، و تأثیرپذیری شعر و موسیقی و رقص از یكدیگر، ظاهر می‌گردد.
تصریح شده است كه مولوی، موسیقی می‌دانسته است. و رباب می‌نواخته است. و حتی به دستور او، تاری بر سه‌تار سنتی رباب می‌افزایند. همچنین نیز تأكید شده است كه تنوع گسترده‌ی مولوی در انتخاب وزن و قالب شعر، از موسیقی‌شناسی او پربار گشته است. لیكن از طرفی دیگر نیز جای ابهامی نیست كه مولوی، تا پیش از آشنائی با شمس، حتی سماع نمی‌دانسته است. و آئین رقص چرخان را شمس به وی آموخته است: رقصی دائره‌وار كه هم امروز نیز بنا بر شیوه‌ی آن، درویشان مولوی را، بنام "درویشان چرخان"، می‌شناسند!
بدینسان، ورود شمس به "قونیه"، و برخورد او با مولوی در 642 هجری/1244 میلادی، یك رویداد بزرگ پربار ادبی و هنری در تاریخ ادب ایران است.
شمس سازنده‌ی "مكتب مولوی"، و پدر دو قلوی آن است. و در تاریخ تصوف ایران، تنها نیز در مكتب مولوی است كه شعر، موسیقی، رقص، و عرفان، همه در هم می‌آمیزند. از یكدیگر متأثر می‌شوند، و از همدگر، كمال و اثر می‌پذیرند!
شمس، "موسیقی" را تا حد "وحی ناطق پاك"، و نوای چنگ را، تا حد"قرآن فارسی"، بالا می‌برد و می‌ستاید. و "مكتب مولوی"، میراث این آموزش و ستایش را، به بهای همه تعصب ورزی‌ها، قرن‌ها، بجان می‌خردع و تا به امروز آن را، همچنان زنده می‌دارد.
"مولوی"، پس از برخورد با شمس، موسیقی دوستی و سماع را، تابدان حد گسترش می‌دهد كه حتی بطور هفتگی، مجلسی ویژه‌ی سماع بانوان، همراه با گل افشانی و رقص و پای‌كوبی زنان، در قونیه برپا می‌دارد. و این‌ها، همه از مردی مشاهده می‌شود كه تا سی و هشت سالگی خود، مجتهدی بزرگ، و یك "مفتی حنبلی" بشمار می‌رفته است! تا جائیكه حتی در مواردی، چون سرگرم رباب و موسیقی می‌شده است، نمازش قضا می‌شده است، و با وجود تذكار به وی، موسیقی را رها نمی‌كرده است، بلكه نماز را ترك می‌گفته است كه:
سماع آرام جان زندگانی است!
كسی داند كه او را،
جان جان است.
ب -9

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:شمس,مکتب مولوی,تبریزی,آموزش,قرآن,, :: 23:50 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:کتاب ,آموزش,نحریر,آواز,موسیقی سنتی,صداسازی, :: 10:17 :: توسط : آوا رضایی

معلمان آگاه ، شاگردان توانا تربیت می کنند
از دکتر داریوش دهقان

ﺁﮔﺎهﻲ داﺷﺘﻦ ازهدف ﻧﻬﺎﻳﻲ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻳﻜﻲ از وﻇﺎﻳﻒ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻣﺮﺑﻴﺎن ﺁﻣﻮزش و ﭘﺮورش وﻣﺴﺌﻮﻻن و ﻳﻜﻲ
ازﻣﻮﺿﻮﻋﺎت ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﺑﻠﻮغ ﻳﺎﻓﺘﻪ هرﺟﺎﻣﻌﻪ اي ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺴﺌﻮﻻن و ﻣﺮﺑﻴﺎن ﺳﺎزﻣﺎن
ﺁﻣﻮزش و ﭘﺮورش ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ که ﺗﻼش و ﺁﻣﻮزش هاي ﻓﺮدي، ﮔﺮوهی و همه ﺟﺎﻧﺒﻪ ﺁﻧﻬﺎ
ﭼﻪ وﻳﮋﮔﻲ هاﻳﻲ را درداﻧﺶ ﺁﻣﻮزﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﻲ ﺁورد. ازاین متخصصان آموزشی اﻧﺘﻈﺎر ﻣﻲ رود که آموزش، ﺑﻴﻨﺶ، ﺷﺠﺎﻋﺖ، اﻧﻌﻄﺎف ﭘﺬﻳﺮي و ﻗﺪرت ﺗﻄﺒﻴﻖ کاﻓﻲ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ اﮔﺮ ﺣﺎﺻﻠﻲ را که دراﺟﺘﻤﺎع ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻨﺪ دﻟﺨﻮاﻩ ﻧﺒﻮد، ﻃﺮﺣﻲ ﻧﻮ دراﻧﺪازﻧﺪ. نیاز به آن ﺁﮔﺎهی و ﺣﻔﻆ اﻳﻦ ﺑﺎ ﺧﺒﺮي سبب می شود که مربیان وﻣﺴﺌﻮﻻن هوﺷﻤﻨﺪ وﺁﻳﻨﺪﻩ ﻧﮕﺮ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﭘﺮﺳﺶ هاﻳﻲ ﭼﻮن ﭘﺮﺳﺶ هاي زﻳﺮ را از ﺧﻮد ﺷﺎن بپرﺳﻨد :

ﭼﺮا ﺑﻪ داﻧﺶ ﺁﻣﻮزان ﻳﺎد ﻣﻲ دهیم ؟
کﺪام ﻣﻬﺎرت ﻣﻬﺎرتِ ﻣﻘﺪم اﺳﺖ؟
کوﺷﺶ های ﻣﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ کجا ﺑﻴﺎﻧﺠﺎﻣﺪ؟
ﺗﻼﺷﻬﺎي ﺁﻣﻮزﺷﻲ ﭼﻪ وﻗﺖ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ؟
ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻣﺮوز و ﻓﺮدا از ﺳﺎرا و دارا ﭼﻪ اﻧﺘﻈﺎراﺗﻲ دارد؟
ﺁﻳﺎ اﮔﺮ ﺳﺎرا و ﻳﺎ دارا ﺑﻌﻀﻲ از درس ها را ﺧﻮب ﻧﺨﻮاﻧﻨﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻲ ﺧﻮرﻧﺪ؟
هدف از اﻧﺘﻘﺎل ﺗﺨﺼﺺ هاﻳﻲ که ﺑﻪ ﻳﺎدﮔﻴﺮﻧﺪﮔﺎن ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﻲ کنیم ﭼﻴﺴﺖ؟
ﭼﻪ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﻲ را ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮاي ﭘﻴﺮوزي دارا و ﺳﺎرا در زندگی اﻳﺠﺎد کرد؟
ﭼﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ هاﻳﻲ ﺑﺎﻳﺪ در ﺳﺎرا و دارا ﺑﺒﻴﻴﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺪاﻧﻴﻢ که در ﻣﺴﻴﺮ ﭘﻴﺮوزي ﮔﺎم ﺑﺮ ﻣﻲ دارﻧﺪ؟
کار ﮔﺮوهی ﻣﺎ وﻣﺴﺌﻮﻻن ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺳﺎراها و داراهاﯼ ﭘﻴﺮوزﺗﺮي را ﺑﭙﺮورد؟
ﺗﻼش هاي ﺁﻣﻮزﺷﻲ ﻣﺎ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﻮدﻣﺎن و ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﭼﻪ اﺛﺮي ﺧﻮاهد داﺷﺖ؟
ﺁﻳﻨﺪﮔﺎن درﻣﻮرد ﻧﻘﺶ و ﺗﻼش ﻣﺎ ﭼﻪ ﻗﻀﺎوﺗﻲ ﺧﻮاهند کرد؟

ﺁﮔﺎهی از ﭘﺎﺳﺦ اﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﭘﺮﺳﺶ ها که ﻣﻲ ﺑﺎﻳﺴﺖ در ﺟﺮﻳﺎن ﺁﻣﻮزش هاي ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﻲ اﻳﺠﺎد ﺷﻮد و
درﺣﻴﻦ ﺁﻣﻮزﺷﻬﺎي ﺿﻤﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﮔﺮدد، ﻗﺴﻤﺖ اﻋﻈﻤﻲ از داﻧﺶ اﺳﺎﺳﻲ و ﻋﻤﻮﻣﻲ هر ﻣﺴﺌﻮل
و ﻣﺮﺑﻲ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮔﺮاي ﻣﻮﻓﻘﻲ را ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ دهد. ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ ها ﺗﺼﻮﻳﺮ روﺷﻨﻲ ازدارا و ﺳﺎراي
ﭘﻴﺮوزﺗﺮ ﺑﺪﺳﺖ اﻳﺸﺎن ﻣﻲ دهد وﻣﺴﺌﻮل و ﻣﺮﺑﻲ را ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻲ ﺳﺎزد که ﺳﻬﻢ و ﻧﻘﺶ کاریکﻪ اﻧﺠﺎم
ﻣﻲ دهند و ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ که ﺗﺪرﻳﺲ ﻣﻲ کنند، ﺻﺮﻓﻨﻈﺮازاﻳﻨﻜﻪ کار ﻳﺎﻣﻮﺿﻮعﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ، در اﻳﺠﺎد اﻳﻦ ﺗﺼﻮﻳﺮ
کلی ﭼﻴﺴﺖ. در ﻣﻲ ﻳﺎﺑﻨﺪ که ﺳﻌﻲ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻪ ﺧﻂ و ﻓﺮﻣﻲ در اﻳﻦ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺑﻮﺟﻮد ﻣﻲ ﺁورد و ﺗﺎکیدها و
ارزﺷﻴﺎﺑﻲ هاﻳﺸﺎن ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮ ﭼﻪ اﺳﺎﺳﻲ ﺑﻮدﻩ و ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ. اهمییت اﻳﻦ ﺗﺼﻮﻳﺮ را ﻣﻲ ﺗﻮان در ﻓﻘﺪاﻧﺶ
ﺟﺴﺘﺠﻮ آﺮد. ﻓﻘﺪان ﺁن ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺴﺌﻮﻻن وﻣﺮﺑﻴﺎن را ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ کارگرانی کندکه در ﺧﻂ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﺗﻮﻟﻴﺪ
کارهایی اﻧﺠﺎم ﻣﻲ دهند وﻟﻲ از ﺣﺎﺻﻞ کلی و نهایی ﻋﻤﻞ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻲ ﺧﺒﺮﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ واﻟﺒﺘﻪ اﻳﻦ ﺑﻲ ﺧﺒﺮي را هیچ ﻓﺮد ﻣﺘﻔﻜﺮي ﻧﻤﻲ ﭘﺬﻳﺮد.
ﺑﺮاﻳﻦ اﺳﺎس ﯾﮑﯽ از رﺳﺎﻟﺖ هاي ﻣﺴﺌﻮﻻن و ﻣﺮﺑﻴﺎن ﺳﺎزﻣﺎن ﺁﻣﻮزش وﭘﺮورش اﯾﻨﺴﺖ که ﺑﺎ ﺑﻜﺎرﮔﻴﺮي
روش های ﻣﺨﺘﻠﻒ و اﺳﺘﻔﺎدﻩ از ﺗﺠﺮﺑﻪ و ﺑﻴﻨﺶ و ﺗﺨﺼﺺ ﺟﻤﻌﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶ هاﻳﻲ ﭼﻮن ﭘﺮﺳﺶ هاي ذکرﺷﺪﻩ ﺟﻮاب دهند. از ﺁﻣﻮزش هاي ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﻲ و ﺿﻤﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﻮد ﺟﺴﺘﻪ و ﭼﻨﺎن در رﺳﻢ اﻳﻦ
ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺑﻜﻮﺷﻨﺪ و ﺑﺮﺁن ﺗﺎکید کنندکه درهمه ﺣﺎل ﺁن را ﺑﻪ روﺷﻨﻲ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ و ﻃﺒﻖ ﺁن ﺑﻪ ﺗﻼﺷﻬﺎ و ﺁﻣﻮزش های
ﺧﻮد ﺑﭙﺮدازﻧﺪ. اﮔﺮاﻳﺸﺎن ﻧﻴﺰ ﭼﻮن ﻧﮕﺎرﻧﺪﻩ ﻣﺘﻘﺎﻋﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ که ﺁﻣﻮزش و ﭘﺮورش اﻣﺮوز ﻣﺎ ﻧﻴﺎز به نگاهی
دوﺑﺎرﻩ دارد، ﺑﺎﻳﺪ در ﺻﺪد رﺳﻢ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺗﺎزﻩ اي ﺑﺮﺁﻳﻨﺪ . ﺷﻚ ﻧﻴﺴﺖ که اﻳﺠﺎد ﭼﻨﻴﻦ ﺗﺼﻮﻳﺮي نیاز به تحقیقی
وﺳﻴﻊ، ﺗﺠﺮﺑﻪ اي ﻓﺮاوان و ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻋﻤﻴﻖ از ﺟﻬﺎن اﻣﺮوز دارد. ﺁﻧﭽﻪ دراﻳﻨﺠﺎ ﺁوردﻩ ﻣﻲ شود تنها جرقه
اﻳﺴﺖ که اﻣﻴﺪ ﻣﻲ رود ﻣﻮﺟﺐ اﻧﮕﻴﺰش همکاری ﻣﺴﺌﻮﻻن وﻣﺮﺑﻴﺎن و ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮان دﻳﮕﺮ شده و به چشمه
ﻧﻮري ﻓﺮاﮔﻴﺮ ﺑﺪل ﺷﻮد.
برای ﺷﺮوع ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺸﺎن ﻣﻲ ﺷﻮد که ﺗﺼﻮﻳﺮ اﻧﺴﺎن ﭘﻴﺮوزﺗﺮ را ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮاﺳﺎس ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت و تجرﺑﻴﺎت ﻋﻤﻠﻲ و ﺑﺮرﺳﻲ زﻧﺪﮔﻲ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎي ﻣﻮﻓﻖ رﺳﻢ کنند و اﻟﮕﻮ ﻗﺮار دهند. ﻣﻲ ﺑﺎﻳﺴﺖ ﺑﺮاي ﻟﺤﻈﻪ اي ﺁداب و
رﺳﻮﻣﺎت ﻗﻮﻣﻲ، ﺳﻴﺎﺳﺘﻬﺎي دوﻟﺘﻲ و ﺗﻌﻠﻘﺎت ﻣﺬهبی را کنار ﮔﺬارد و ﺗﺼﻮﻳﺮي ﺳﺎدﻩ و ﺧﺎﻟﻲ از ﺁن
ﺗﻌﻠﻘﺎت از اﻧﺴﺎن ﭘﻴﺮوزﺗﺮ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻳﺎ از ﺳﺎرا و داراي ﻣﻄﻠﻮب ﺑﺪﺳﺖ ﺁورد. اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺳﺎدﻩ و دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻨﻲ،
ﻧﻪ ﻣﻮﺟﻮدي ﺧﻴﺎﻟﻲ و دور از دﺳﺘﺮس . ﺑﺎ در ﻧﻈﺮ داﺷﺘﻦ اﻳﻦ ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﻲ ﺗﻮان در ﻳﻚ ﺟﻤﻠﻪ ﮔﻔﺖ که:
اﻧﺴﺎن ﭘﻴﺮوزاﻧﺴﺎن ﺳﻼﻣﺘﻲ اﺳﺖ که ﺑﺮاي ﺧﻮد و دﻳﮕﺮان ﻣﻔﻴﺪ ﺑﻮدﻩ و ﭘیشرفت ﮔﺮا ﺑﺎﺷﺪ. اﮔﺮ ﻣﺴﺌﻮﻻن و ﻣﺠﺮﻳﺎن اﻳﻦ تعریف ﺳﺎدﻩ را ﺑﭙﺬﻳﺮﻧﺪ ﺧﻮاهند ﭘﺮﺳﻴﺪ وﻳﮋﮔﻲ هﺎي ﺟﺰﻳﻲ ﺗﺮ اﻳﻦ اﻧﺴﺎن ﭘﻴﺮوزرا ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲ ﺗﻮان ﭘﻴﺪا کرد. ﭘﺎﺳﺦ اﻳﻨﺴﺖ که ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮدﺗﺎن ﻣﺮاﺟﻌﻪ کنید. زﻧﺪﮔﻲ ﻋﻤﻠﻲ و واﻗﻌﻲ ﺧﻮدﺗﺎن و ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ را که در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ اﻧﺪ ﻣﻮرد ﻣﺸﺎهده، ﺗﺠﺰﻳﻪ و ﺗﺤﻠﻴﻞ و
ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﺠﺪد ﻗﺮار دهید. ﺑﺮاي ﻳﺎﻓﺘﻦ وﻳﮋﮔﻲ ها، ﺳﻌﻲ کنید ﻣﻌﺪودي از ﻋﻤﺪﻩ ﺗﺮﻳﻦ کسان ﻳﺎ ﭼﻴﺰهایی
را که در ﻃﻮل زﻧﺪﮔﻴﺘﺎن بطورﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﺶ ها را داﺷﺘﻪ و دارﻧﺪ ﺑﻴﺎد ﺁورﻳﺪ.
هرﭼﻪ زﻣﺎن ﺑﻴﺸﺘﺮي ﮔﺬراﻧﺪﻩ و ﺑﺎﺗﺠﺮﺑﻪ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻴﺪ، زودﺗﺮ ﻋﻤﺪﻩ ﺗﺮﻳﻦ های زﻧﺪﮔﻲ را ﻣﺸﺨﺺ می کنید زیرا بارها از ﺧﻮد ﭘﺮﺳﻴﺪﻩ اﻳﺪ اﮔﺮ دوﺑﺎرﻩ ﺟﻮان ﻣﻲ ﺷﺪم زﻧﺪﮔﻲ را ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁﻏﺎز ﻣﻲ کردم و به چه چیزهایی ﺑﻬﺎي ﺑﻴﺸﺘﺮي ﻣﻲ دادم.
ﺷﺎﻳﺪ ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮي زﻳﺎدي ﻧﺒﺎﺷﺪ که درﻳﺎﺑﻴﺪ اﻧﺴﺎن ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﺶ ها را در زﻧﺪﮔﻲ ﺷﻤﺎ دارد. ﭼﺮا که هستی ﺷﻤﺎ از دو اﻧﺴﺎن اﺳﺖ. ﺑﺎ ﻣﻬﺮ و ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻧﻬﺎ و دکترها و ﭘﺮﺳﺘﺎرهﺎ زﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ اﻳﺪ، ﺑا یاری اﻳﺸﺎن و ﻣﻌﻠﻤﺎن و دﺑﻴﺮان و اﺳﺘﺎدان ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ و ﻓﺮهیخته ﺷﺪﻩ اﻳﺪ. از ﮐﺎر کارﮔﺮان و ﮐﺎرﻣﻨﺪان و ﻣﺘﺨﺼﺼﺎن و ﻣﻬﻨﺪﺳﺎن ﺑﺮاي داﺷﺘﻦ ﺳﺮ ﭘﻨﺎﻩ، ﺑﻬﺪاﺷﺖ و ﻧﻈﻢ و ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺳﻮد ﺑﺮدﻩ اﻳﺪ. هنگام اﺳﺘﻔﺎدﻩ کﺮدن از هواﭘﻴﻤﺎ، کشتی، اﺗﻮﺑﻮس، ﺗﻠﻔﻦ و ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮن، کاﻣﭙﻴﻮﺗﺮ، ازکار و کوشش و ابداعات هزاران اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺮدﻩ و ﻣﻲ ﺑﺮﻳﺪ که ﻗﺮنها ﭘﻴﺶ ﺁﺗﺶ، ﺁهن، ﭼﺮخ، ﺟﺎدﻩ، ﮐﺎﻏﺬ، ﺑﺮق، ﻗﻮاﻧﻴﻦ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻣﻘﺪﻣﺎت وﺳﺎﻳﻞ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﺑﺨﺶ اﻣﺮوزﺗﺎن را ﻓﺮاهم ﻧﻤﻮدﻩ اﻧﺪ. ﺣﺘﻲ هنگامی هم که ماهر، داﻧﺎ، ﻣﺘﺨﺼﺺ، ﭘﻬﻠﻮان ، ﻗﻬﺮﻣﺎن و ﻳﺎ هنرﻣﻨﺪ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﺸﻬﻮر و ﺑﻲ ﻧﻈﻴﺮي ﻣﻲ ﺷﻮﻳﺪ، ﺑﺎز ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ هستید که ﺷﻤﺎ را ﺗﺸﻮﻳﻖ کرده و ﺷﻜﻮهتان را ﺗﺎیید کنند. ﺑﺎ اﻳﻦ ﻣﻘﺪﻣﻪ وکمی ﺗﺠﺴﻢ ﻣﻲ ﭘﺬﻳﺮﻳﺪ که وﻳﮋﮔﻲ اول اﻧﺴﺎن ﻳﺎ ﺳﺎرا و داراي ﭘﻴﺮوزﺗﺮ، ﺁﮔﺎهﻲ داﺷﺘﻦ ازﻋﻈﻤﺖ واهمییت اﻧﺴﺎن ها و ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ واﺑﺴﺘﮕﻲ ﺷﺪﻳﺪ واﺟﺘﻨﺎب ﻧﺎﭘﺬﻳﺮﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.

به ﻣﺠﺮد ﻗﺒﻮل وﻳﮋﮔﻲ اول وﻳﮋﮔﻲ دوم ﻇﻬﻮر ﻣﻲکند. زﻳﺮا ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﺪ اﮔﺮ اﻧﺴﺎن (ﭘﺪر، ﻣﺎدر، ﺑﺮادر،
ﺧﻮاهر، همسر، ﻓﺮزﻧﺪ، اﻳﺮج ، ﭘﺮوﻳﻦ، کاشف، ﻣﺨﺘﺮع، ﻓﻴﻠﺴﻮف، ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ... ) از اول ﺗﺎ ﭘﺎﻳﺎن ﺣﻴﺎت در
زﻧﺪﮔﻴﻢ ﻧﻘﺸﻲ ﺳﺎزﻧﺪﻩ، ﭘﺎﻳﺎن ﻧﻴﺎﻓﺘﻨﻲ و اﻧﻜﺎر ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ دارد و ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻢ که هستی و همه اﺳﺒﺎب راﺣﺘﻲ و
ﺁﺳﺎﻳﺸﻢ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ او ﺑﻪ وﺟﻮد ﺁﻣﺪﻩ، ﭼﻪ کارکنم ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﻢ در ﮔﺮوﻩ اﻧﺴﺎن ها ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮم و ﺑﺎ آنها ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ
ﺁﻣﻴﺰاﻧﻪ و همکاراﻧﻪ زﻳﺴﺖ کنم؟ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ دارا ﺑﻮدن ﻣﻬﺎرﺗﻬﺎي زﻳﺴﺘﻦ ﺑﺎ اﻧﺴﺎن ها را وﻳﮋﮔﻲ دوم ﺳﺎرا
و دارای ﭘﻴﺮوزﺗﺮ ﻣﻲ داﻧﻴﺪ. ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻬﺪاﺷﺘﻦ ﺟﺴﻢ و روان، ﻗﺪرداﻧﻲ و ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاري، ﻧﮕﻬﺪاري ﭘﻴﻤﺎن و
ﺁﻧﭽﻪ ﺁداب ﻣﻌﺎﺷﺮت ﺧﻮاﻧﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﻮد ﺟﺰء اﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲ ﻣﻲ ﺷﻮد و ﺑﻪ ﺣﻖ ﻣﻬﺎرﺗﻬﺎي زﻳﺴﺘﻦ ﺑﺎ اﻧﺴﺎن، از
ﻣﻬﺎرﺗﻬﺎي ﺗﺨﺼﺼﻲ ﺑﺮﺗﺮي ﭘﻴﺪا ﻣﻲ کنند.

ﺑﻪ روﻳﺪادهﺎي ﻏﻢ اﻧﮕﻴﺰ زﻧﺪﮔﻲ روزاﻧﻪ ﺧﻮد و اﻃﺮاﻓﻴﺎن ﻣﻲ ﻧﮕﺮﻳﺪ و ﻓﻘﺪان ﺟﻤﻌﻲ از ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ را که
ﺳﺨﺖ ﮔﺮاﻣﻲ ﻣﯽ داﺷﺘﻪ اﻳﺪ ﻣﺜﻞ ﻣﺎدر ﺑﺰرگ ها وﭘﺪرﺑﺰرگ ها، اﺣﺘﻤﺎﻻ ﭘﺪرها و ﻣﺎدر ها، ﻣﻌﻠﻤﺎن و
راهنماﻳﺎن، ﭘﻬﻠﻮاﻧﺎن و ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎن و اﻟﮕﻮهاي دوران کودکی که اکنون در ﮔﺬﺷﺘﻪ اﻧﺪ، رﻧﺞ و درﺳﺘﺎن ﻣﻲ
دهد. ﻣﺮگ ﺁﻧﻬﺎ ﻳﻜﻲ از ﻋﻤﺪﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﺣﻘﺎﻳﻖ زﻧﺪﮔﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺤﺪود ﺑﻮدن و کوتاهی ﻋﻤﺮ را ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺁﺷﻜﺎرﺗﺮ
ﻣﻲ کند. درﻣﻲ ﻳﺎﺑﻴﺪ که ﺣﺘﻲ اﮔﺮ دﻋﺎي ﻣﺎدر ﺑﺰرﮔﺘﺎن هم ﻣﺴﺘﺠﺎب ﺷﻮد و ﺻﺪوﺑﻴﺴﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺸﻮﻳﺪ بازهم
وﻗﺘﺘﺎن در دﻧﻴﺎ کم اﺳﺖ و ﻋﻤﺮﺗﺎن در ﺑﺮاﺑﺮ ﮔﺬﺷﺖ زﻣﺎن و ﺗﺎرﻳﺦ ﭼﻮن ﺟﺮﻗﻪ اي ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ داﻧﺴﺘﻦ ارزش وﻗﺖ و اﺳﺘﻔﺎدﻩ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ از ﺁن ﺑﺮاي رﺷﺪ ﺧﻮﻳﺶ، ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﺮدم ورﺿﺎﻳﺖ دروﻧﻲ را وﻳﮋﮔﻲ ﺳﻮم ﺳﺎرا و داراي ﭘﻴﺮوزﺗﺮ ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﻲ ﺁورﻳﺪ.

در ﺟﺮﻳﺎن زﻧﺪﮔﻲ روزاﻧﻪ و ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ اﻧﺴﺎن ها، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﻳﺪ ﮔﺮوهﻲ ازﺁﻧﻬﺎ ﺑﺴﻴﺎرﺧﻮﺷﺮو و ﺷﺎد
ﻋﻤﻞ ﻣﻲ آﻨﻨﺪ، کارشان را دوﺳﺖ دارﻧﺪ و هرروز ﺑﺮ ﻣﻴﺰان ﻣﻬﺎرت ﺣﺮﻓﻪ اي ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻲ اﻓﺰاﻳﻨﺪ، ﻧﻮ ﺁورو
ﻣﺒﺘﻜﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ، در ﻃﻮل ﺳﺎﻋﺎت کاری، ﻧﺸﺎﻧﻪ های ﺧﺴﺘﮕﻲ از ﺧﻮد ﻧﺸﺎن ﻧﻤﻲ دهند، اﺣﺘﻴﺎج ﺑﻪ
ﭘﻠﻴﺲ و ﺑﺎزرس و ﻧﺎﻇﺮ ﻧﺪارﻧﺪ و ﺁﺛﺎر و ﻣﺤﺼﻮﻻﺗﺸﺎن دﻳﺮﭘﺎ و ﻣﻮﺛﺮ اﺳﺖ، در ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺟﻤﻊ کﺜﻴﺮي ﺑﺮﺧﻼف اﻳﻦ ﮔﺮوﻩ رﻓﺘﺎرﻣﻲ کنند. کاوش ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دهﺪ که ﮔﺮوﻩ اول ﺑﻪ کار ﺧﻮد ﻋﻼﻗﻪ داﺷﺘﻪ و درﺁن ﺻﺎﺣﺐ اﺳﺘﻌﺪاد هستند. ﺣﺴﻦ راﺑﻄﻪ، رﻓﺘﺎر اﻧﺴﺎﻧﻲ، ﺛﻤﺮ ﺑﺨﺸﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، رﺿﺎﻳﺖ ﻓﺮدي ﺁﻧﻬﺎ از ﻳﻚ ﻃﺮف و ﺧﻮﺷﻨﻮدي ﻣﺮاﺟﻌﺎن و باروری اجتماعی اﻳﻦ ﮔﺮوﻩ از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ ﺷﻤﺎ را ﻣﺘﻘﺎﻋﺪ ﻣﻲ کند که ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ و ﭘﺮورش دادن اﺳﺘﻌﺪادهﺎ و ﻋﻼﻳﻖ ﺑﺮاي رسیدن به کمال و ﺧﻮﺷﻨﻮدي ﻓﺮدي و ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻮﺛﺮ ﺑﻪ ﻣﺮدم، وﻳﮋﮔﻲ ﭼﻬﺎرم ﺳﺎرا و داراي ﭘﻴﺮوزﺗﺮ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.

ﭼﻮن ﺑﻪ ﻓﺮداهاي ﺧﻮد ﻣﻲ اﻧﺪﻳﺸﻴﺪ درﻣﻲ ﻳﺎﺑﻴﺪ که ﻳﻜﻲ از ﻋﻤﺪﻩ ﺗﺮﻳﻦ رﻗﻢ زﻧﻨﺪﮔﺎن زﻧﺪﮔﻲ اﻧﺴﺎن اﻣﻴﺪ و
ﺁرزوي او ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. زﻳﺮا درهمه دوران ﺣﻴﺎت ﺑﺎ اوﺳﺖ، ﺷﺎدش ﻣﻲ کند، ﺑﻪ ﺗﻼﺷﺶ واﻣﻲ دارد،
رﺷﺪش ﻣﻲ دهد، و ﺑﺎرورش ﻣﻲ ﺳﺎزد . اﻣﺎ ﻣﻲ داﻧﻴﺪ که اﻣﻴﺪ و ﺁرزو ﺑﺼﻮرت ﺁرزو و روﻳﺎﻳﻲ دﺳﺖ
ﻧﻴﺎﻓﺘﻨﻲ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﺪ و ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺁرزوﻣﻨﺪ ﻣﻲ ﻣﻴﺮد، اﮔﺮ ﺑﻪ هدف وﻋﻤﻞ وﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺳﺎﻻﻧﻪ، ﻣﺎهاﻧﻪ، هفتگی و
روزاﻧﻪ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻧﺸﻮد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﻪ کارﮔﻴﺮي روش هاي درﺳﺖ هدف ﺳﺎزي و دﺳﺖ ﻳﺎﺑﻲ ﺑﻪ هدف ها
ﺑﺮاي ﭘﻴﺸﺒﺮد ﺧﻮد و ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻧﺴﺎﻧﻲ را ﭘﻨﺠﻤﻴﻦ وﻳﮋﮔﻲ ﺳﺎرا و داراي ﭘﻴﺮوزﺗﺮ ﻗﻠﻤﺪاد می کنید. ﻣﻲ ﭘﺬﻳﺮﻳﺪ که زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺁﻣﻴﺰﻋﻤﻠﻲ اﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲ هﺎي ﻣﻬﻢ، ﺁزﻣﺎﻳﺶ ﺷﺪﻩ و اﻧﻜﺎر ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ را ﻣﻲ ﻃﻠﺒﺪ. تقرﻳﺒﺎ زﻧﺪﮔﻲ هیچ اﻧﺴﺎن ﭘﻴﺮوزي را ﺧﺎﻟﻲ ازاﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲ ها ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻴﺪ.

ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺁﻣﻮزش ﻋﺸﻖ ﺑﻪ اﻧﺴﺎن، ﻣﻬﺎرت های زﻳﺴﺘﻦ ﺑﺎ او، ﺁﮔﺎهی از ارزش وﻗﺖ و راﻩ های درﺳﺖ اﺳﺘﻔﺎدﻩ از ﺁن، ﭘﺮورش اﺳﺘﻌﺪادهﺎ و ﻋﻼﻗﻪ ها و ﻣﻬﺎرت ي هدف ﺳﺎزي و دﺳﺖ ﻳﺎﺑﻲ ﺑﻪ هدف را، ﻣﺜﻞ ﺗﻨﻪ و رﻳﺸﻪ درﺧﺘﻲ، اﺻﻞ و ﭘﺎﻳﻪ ﺗﻼش هاي ﺁﻣﻮزﺷﻲ ﺧﻮد ﻗﺮار ﻣﻲ دهید و همه ﺁﻧﭽﻪ از ﻧﻈﺮ ﻗﻮﻣﻲ، ﺳﻴﺎﺳﻲ و ﻣﺬهبی و ﺗﺨﺼﺼﻲ داراي اهمییت اﺳﺖ ﺑﺮﺁن ﻣﻲ اﻓﺰاﻳﻴﺪ ﺗﺎ ﺗﺼﻮﻳﺮﻣﻄﻠﻮﺑﻲ از دارا و ﺳﺎراي ﭘﻴﺮوزﺗﺮ ﺑﺴﺎزﻳﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮاﺳﺎس اﻳﻦ ﺗﺼﻮﻳﺮکلی ﺁﻣﻮزش و ﭘﺮورش ﻣﻲ دهید، همکاری ﺧﺎﻧﻪ و ﻣﺪرﺳﻪ را ﺑﺮاﻳﻦ ﭘﺎﻳﻪ
اﺳﺘﻮارﻣﻲ کنید و ﺗﺎ ﺁﻧﺠا که ﺑﺮ رﺳﺎﻧﻪ های ﮔﺮوهﻲ و وزارت ﺧﺎﻧﻪ ها و ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎي ﺗﻌﻴﻴﻦ کننده ﻧﻔﻮذ
دارﻳﺪ اﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲ هارا ﺑﺮ ﺟﺴﺘﻪ وﺧﻮاﺳﺘﻨﻲ و همه ﮔﻴﺮ ﻣﻲ ﺳﺎزﻳﺪ زﻳﺮا ﻣﻲ داﻧﻴﺪ که ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ اﺻﻞ ﻗﺮار
دادن اﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ وﻳﮋﮔﻲ هاﺳﺖ که راﻩ ﭘﻴﺮوزي شاگردان و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻮاﻧﻤﺎن را هموار ﻣﻲ کنید و هدف های آموزشیتان را بر آورده می سازید.

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:معلم,دانش,مهارت,آموزش,آموزش و پرورش, :: 16:50 :: توسط : آوا رضایی

رئیس دانشکده فلسفه وین:
اخلاق در دنیای امروز بیش از هرزمان دیگری اهمیت دارد
رئیس دانشکده فلسفه و علوم آموزش دانشگاه وین با اشاره به اینکه در اروپا مدت کوتاهی است که بین اخلاق، اقتصاد و تجارت، ارتباط علمی جدی برقرار شده است گفت: اخلاق در جهان معاصر اهمیت زیادی پیدا کرده و رشد فناوری و جهانی شدن از دلایل اهمیت توجه جدی به اخلاق است.
به گزارش خبرگزاری مهر، پیتر کامپیتس رئیس دانشکده فلسفه و علوم آموزش دانشگاه وین که در جلسه هیئت علمی گروه اخلاق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی شرکت کرده بود، گفت: اخلاق در اقتصاد و اخلاق در تجارت دو بحث مجزا هستند، اخلاق در اقتصاد به کلان صنعت و تولید نگاه می کند، اخلاق در تجارت به بخش تجاری آن و روابط و اصول اخلاقی بین کارگر، کارفرما و مصرف کننده می‌پردازد.
وی افزود: دو اصل «منافع بیشتر» و «ایجاد مسئولیت اخلاقی» در عرصه اخلاق اقتصادی مطرح است. مسئولیت یک سهامدار دو وجه دارد و ما اگر بخواهیم منافع را بیشتر کنیم این یک امر طبیعی اخلاقی است ولی باید بدانیم نه به هر قیمتی.
عضو آکادمی علوم و هنر اروپا و عضو جامعه نویسندگان اتریش در ادامه صحبتهای خود گفت: اگر بخواهیم به سابقه بحث رابطه بین اخلاق و اقتصاد نگاهی کنیم، از دیدگاه ارستویی و اروپایی، اخلاق و اقتصاد در حوزه مبانی علم و سیاست جای می‌گرفته و برای سالهای طولانی در این حوزه معرفتی مطرح بوده است.
کامپیتس تأکید کرد: ما در کشورهای غربی، کالایی را در کشوری فقیر تولید می‌کنیم و در همان کشور به قیمت بالا می‌فروشیم. در آنجا مردم کم‌درآمد از این کالا استفاده می کنند یعنی ما از آن مردم محروم، به خاطر منافع خودمان سوء استفاده می کنیم. این تجارت، اخلاقی نیست و به همین دلیل است که یک حرکت اعتراضی در آن کشورها ایجاد شده است.
عضو سازمان جهانی یونسکو با اشاره به این نکته که از دیدگاه کاپیتالیستی دو گروه عمده سهامداران و افراد متمول و همچنین افراد عادی می‌توانند از اخلاق بهره‌مند شوند، افزود: متأسفانه در دوره ای قرار گرفته ایم که در حوزه اخلاق مشکلاتی به وجود آمده است.
وی تأکید کرد: اخلاق در جهان معاصر اهمیت زیادی پیدا کرده است و یکی از دلایل اهمیت توجه جدی به آن، رشد فناوری است،همچنین جهانی شدن نیز این مهم را بیشتر جلوه می دهد.
کامپیتس در پایان صحبت های خود با ذکر این نکته که در گذشته، علوم پایه و پزشکی نیز حتی مقید به ارزشها نبودند وفقط مهم پیشرفت علوم بود، گفت: به تازگی بحث مسئولیت اخلاقی در این علوم نیز در سطح بالایی مطرح شده است. در واقع ما امروز با این سؤال مهم درگیر هستیم که در حوزه تولید علم، مسئولیت اخلاقی و چیستی اخلاق در رشته‌های مختلف علوم را بررسی و نظام اخلاقی آن را تدوین کنیم.
پیتر کامپیتس متولد 28 ژوئن 1942 در شهر وین است. وی درجه دکترای خود را از دانشگاه وین اخذ کرد و مطالعات تکمیلی را در دانشگاه سوربن پاریس گذراند و تا سال 2004 رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه وین بود و هم اکنون رئیس دانشکده فلسفه و علوم آموزش دانشگاه وین است.
از دیگر فعالیت های وی می توان به ریاست جامعه بین‌المللی فردیناند اینر، رئیس آکادمی ملی علوم اتریش، عضو هیئت مدیره انجمن بین المللی ویتگنشتاین، عضو آکادمی علوم و هنر اروپا و عضو جامعه نویسندگان اتریش، عضو شورای علمی کمیسیون اخلاق در ژنتیک در وزارت تأمین اجتماعی و نسل‌ها، مدیر پژوهشگاه گفتگوی اخلاق و علوم، ریاست شورای وین برای اخلاق پزشکی و بیولوژیک، استاد مهمان در آلاسکا، استاد مهمان در دانشگاه زاگرب، استاد مهمان در رومانی و استاد مهمان در دپارتمان فلسفه دانشگاه بایزید استانبول ترکیه اشاره کرد.
وی در سفر خود به ایران علاوه بر حضور در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چند سخنرانی در دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه علوم پزشکی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، انجمن فرهنگی اتریش و انجمن حکمت و فلسفه انجام داد.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:فلسفه,دانشکده وین,آموزش,علوم,اندیشه,فرهنگ,تجارت,جهان معاصر,, :: 14:48 :: توسط : آوا رضایی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 85 صفحه بعد

درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 132
بازدید ماه : 1178
بازدید کل : 187371
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 132
بازدید ماه : 1178
بازدید کل : 187371
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1